کد خبر : 46471
تاریخ : 1400/7/7
گروه خبری : متن‌زندگی

والدین خســـته و بچـــه‌های شــــلخته!

بعضی پدرها و مادرها از اینکه فرزندان خود کمی سختی تحمل کنند، نگران هستند و فکر می‌کنند سختی برای فرزند مایه دلزدگی او از زندگی می‌شود، در حالی که برعکس است. اگر فرزند را نازپرورده و لوس بار آوریم و او را در معرض سختی‌ها قرار ندهیم، حتماً در زندگی با مشکلاتی از جمله راحت‌طلبی، بی‌نظمی و عدم مسئولیت‌پذیری روبه‌رو خواهد شد. اگر نگران آینده او هستیم، باید در عین مهربانی با قاطعیت قوانین زندگی را برایش گفته و به او در اجرای آنها کمک کنیم تا در سنین بالاتر به راحتی و آرامش دست پیدا کند. مولای متقیان، حضرت علی (ع) معتقد بودند: کسی که در راه ادب، رنج برد، بدی‌هایش کم گردد. پس انضباط، ارجمندی و بزرگی، با دشواری‌ها به دست می‌آید.

 بنای هستی بر نظم استوار است

همه می‌دانیم که بنای هستی بر نظم استوار است و محتوای بسیاری از آیات الهی نیز بر نظم و انضباط در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان تأکید می‌کند. آیات قرآن نـشـان می‌دهـد که اسلام همواره پیروان خویش را به داشتن یک برنامه صحیح و منظم دعوت می‌کـنـد و از آنـان مـی‌خـواهـد که به اصول و موازین دین پایبند بوده و طبق برنامه‌ای که خداوند برایشان تنظیم کرده است، زندگی کنند. اولیای بـزرگـوار اسـلام نیز، رعـایـت نـظـم و انـضـبـاط در کـارهـا را از جـمـله مـهـم‌تـریـن مسائل در زندگی انسان شمرده و آن را مورد تأکید قرار داده‌اند.

عـلی (ع) در ضمن وصیتنامه‌ای خطاب به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و امام حسین (ع) می‌فرماید:«شـمـا و هـمـه فـرزنـدانم و هر کس که نامه‌ام بدو رسد، به ترس از خدا و نظم در کارهایتان، سفارش می‌کنم.»

از سوی دیگر، نگاهی گذرا به حجم انبوه کتاب‌های قوانین و مقررات و سرمایه‌گذاری عظیمی کـه در امر قانونگذاری و تنظیم و اجرای آن شده و می‌شود و اهمیتی که ملت‌های جهان به اجرای نـظـم و قـانـون در کـارهـای خـود می‌دهند، ضرورت نظم و انضباط در زندگی فردی و اجتماعی بشر را بیش از پیش آشکار می‌سازد.

 اصلاح رفتار یا انتقال رفتار صحیح

برای اینکه بتوانیم برای پیاده‌کردن یک قانون در محیط منزل موفق شویم، باید بدانیم از هرگونه عجله و شتاب در نتیجه باید دوری کنیم، چراکه مسائل تربیتی نیاز به صبر و بردباری دارد؛ یعنی اول باید راه درست را نشان فرزند دهیم بعد مراقب روند اجرای آن باشیم. برای رسیدن به نتیجه عجله نکنیم. شاید موانعی است برای فرزند که بعضی از این موانع باید به طور طبیعی در طول زندگی رفع شود و بعضی از موانع را باید با سعه‌صدر از بین ببریم. یک رفتار صحیح را وقتی می‌توانیم در فرزندمان ایجاد کنیم که خودمان آن رفتار را در وجودمان ایجاد کرده و به آرامی بدون هیچ فشاری به او منتقل کنیم. به عنوان مثال اگر خواستیم فرزندمان نسبت به نماز اهمیت بدهد و بعد به صورت منظم آن را انجام دهد، اول باید خودمان این طور باشیم. بعد با مهربانی او را به نماز دعوت کنیم و در زندگی به خواسته‌های معقول او به خوبی جواب دهیم. از تنگ‌نظری در بعضی مسائلی که مهم نیستند، دوری کنیم تا وقتی از او تقاضایی کردیم، او به ما جواب مثبت دهد. متأسفانه بعضی پدران و مادران انتظار دارند فرزندان در هر سنی که هستند به خواسته‌های آنان پاسخ مثبت بدهند و در صورت جواب ندادن او را مؤاخذه می‌کنند. طبیعتاً فرزند نیز با آنان همین برخورد را خواهد کرد و نمی‌تواند طبق دستور والدین زندگی کند.

 تلاش برای حفظ روحیه نظم

یکی از نکاتی که باید در نظم بخشی به زندگی در برنامه‌ریزی‌ها مورد توجه قرار دهیم، عمل به برنامه‌ریزی و ادامه آن است تا تثبیت نظم در زندگی ایجاد شود. بعضی خانواده‌ها نسبت به نظم فرزندان گلایه دارند و از اینکه برنامه‌های آنان موقتی است و نمی‌تواند ثبات داشته باشد، گلایه می‌کنند. به طور مثال مادر یا پدر مخصوصاً مادر به فرزند سفارش می‌کند اشیای خود را در جای خود قرار دهد. فرزند هم بعضی اوقات گوش می‌کند، بعضی اوقات هم عمل نمی‌کند. در حالی که اگر پدر و مادر با مراعات اخلاق مواظبت و مراقب برنامه‌ریزی با اصول آن باشند و تا مدتی بر این کار تأکید کنند، کم‌‌کم این روحیه برای فرزند ثابت می‌ماند. حضرت علی(ع) در حدیثی نورانی برای نگهداری از عمل و در خصوص برنامه‌ریزی در زندگی می‌فرمایند: «عمل، عمل، سپس توجه به پایان کار، پایان کار، آنگاه استقامت، استقامت، سپس شکیبایی، شکیبایی! کاری اندک که بر آن مداومت شود، برتر است از کار بسیار که خستگی آورد و توانایی دوامش از انسان سلب شود.» بی‌تردید والدینی که خودشان از نظم و انضباط زندگی خسته باشند، فرزندانی شلخته خواهند داشت، پس نقطه آغاز نظم در بچه‌ها به منظم بودن والدین برمی‌گردد.

 دوری از دوگانگی در رفتار پدر و مادر

پدر و مادرها باید برای تربیت فرزند با یکدیگر هماهنگ باشند، یعنی روش و سبک تربیتی را با هماهنگی یکدیگر پیش ببرند. اگر پدر یک ایده و نظر و مادر ایده و نظری دیگر داشته باشند، این باعث می‌شود فرزند در یک سردرگمی گیر کرده و دنبال راهی برای فرار از این مهلکه باشد. چه بسا در رفتار خود با بی‌نظمی این دوگانگی را به نمایش می‌گذارد. البته هماهنگی پدر و مادرها در تربیت به معنای هماهنگی در روش‌ها نیست، بلکه در هدف است. چه بسا همان هدف را مادر به طوری و پدر به راهی دیگر جلو می‌رود. به طور مثال وظیفه مادر برای جلب توجه فرزند، مدیریت نظم در او با استفاده از حربه احساسات و مدیریت احساسات در فرزند است. وقتی مادر احساسات و عواطف خود را به صورت مدیریت شده به پای فرزند ریخت، یقیناً فرزند آماده‌گوش دادن و عمل‌کردن به دستورات مادر در مورد نظم می‌شود و همین انتقال نظم را پدر با ایجاد فضای آرام و مهربان در عین اقتدار به فرزند منتقل می‌کند. یادمان باشد خشونت از طرف پدر برای اجبار فرزند به کاری، قطعاً نتیجه عکس دارد.

 معرفی الگوی شایسته

از عوامل اثرگذار بر شخصیت انسان، الگو و دوست است. از آنجا که تأثیرپذیری فرزندان از الگو و دوستان از افراد بزرگسال بیشتر است، از این جهت باید مواظب باشیم فرزندان چه دوستی را برای خود انتخاب می‌کنند. اگر این دوست منظم باشد، بر شخصیت فرزندمان اثر مثبت می‌گذارد. گاهی اوقات پدر و مادر و معلم هر دو در یک جهت برای فرزند برنامه‌ای را ترسیم می‌کنند، اما دوست او به خاطر نفوذی که بر او دارد، تمام آن برنامه‌ها را از بین برده و طبق آنچه خود می‌خواهد، ترسیم می‌کند.

 ایجاد فضایی مناسب در منزل

پدر و مادرها سعی کنند فضای منزل را فضایی آرام و دلپذیر برای فرزندان خود قرار دهند، چراکه وقتی فرزندان احساس آرامش و امنیت در محیط منزل کنند، راحت‌تر زیر بار برنامه‌هایی که به آنان می‌دهیم، قرار می‌گیرند. وقتی مادر به احساسات فرزند در منزل جواب مثبت و منطقی بدهد، در این موقع وقتی به او گفت نظم و انضباط داشته باش یا برنامه‌ای را برای او ترسیم کرد، به راحتی جواب احساسات مادر را می‌دهد و احساس تکلیف در او تقویت می‌شود. پدر و مادر باید مراقب رفتارهای خود در منزل باشند تا خودشان بی‌نظمی را به فرزندان شان منتقل نکنند. به طور مثال وقتی پدر و مادر وسایل شخصی خود را سر و سامان ندهند، چه انتظاری دارند فرزند در زندگی منظم باشد؟ وقتی معلم و مربی منظم نباشد، چه انتظاری است محیط منزل و مدرسه برای دانش‌آموز محیط نظم و ترتیب باشد؟ یکی از راه‌های انتقال نظم، مطالعه کتاب در این زمینه است. برای فرزندان یا کتاب بخوانیم یا کتابی متناسب با سن آنان بخریم تا خودشان مطالعه کنند و از آنها بخواهیم همان داستان را برای ما بگویند و نتیجه‌اش را از زبان آنها بشنویم.

 تشویق را فراموش نکنیم

یکی از روش‌های مهم در گرایش انسان‌ها به خوبی‌ها، تشویق است. این راهکاری قرآنی است که خدای متعال برای تشویق بندگانش به کارهای شایسته به آنان وعده پاداش دنیایی و اخروی داده است، چراکه تشویق بر روح و روان و فطرت انسان اثری عجیب می‌گذارد. از این جهت چون انسان فطرتاً از توجه و محبت آن هم در قالب تشویق استقبال می‌کند. خوب است فرزندانمان را برای انجام کارهای خوب با تشویق به این کارها بکشانیم. نقل است که ادیسون همه موفقیت‌هایش را در تشویق و کمک مادر به دست آورده است. درباره او نوشته‌اند زمانی که ادیسون به مدرسه می‌رفت، معلم نامه‌ای به ادیسون داد که به مادرش بدهد و گفت این نامه را فقط مادرت بخواند.

ادیسون نامه را به مادرش داد و گفت این نامه را معلم به من داده، مادر ادیسون نامه را خواند و در نامه نوشته شده بود: «با کمال تأسف باید بگویم فرزندتان کودن است و هیچ‌گونه استعدادی برای ادامه‌ تحصیل و درس خواندن ندارد. مدرسه‌ ما نیز جای افراد ابله و کودن‌ نیست و از فردا او را به مدرسه راه نمی‌دهیم»؛ ولی مادر ادیسون کار عجیبی کرد و نامه را جور دیگری برای فرزندش خواند. او نامه را اینگونه خواند:«فرزند شما نابغه و باهوش است و مدرسه‌ ما توان آموزش به فرزندتان را به خاطر داشتن هوش بالا ندارد. شما باید شخصاً خودتان به او آموزش دهید.»

اینطور شد که مادر ادیسون شروع به درس دادن به فرزندش در منزل کرد. ادیسون در سن 13سالگی اولین اختراع خود را ثبت کرد. مدتی پس از فوت مادرش، ادیسون صندوقچه‌ مادرش را باز کرد و ‌خواست آن نامه را برای همه بخواند تا به همه ثابت کند از کودکی نابغه بوده و معلمش اولین کسی بوده که این مسئله را فهمیده است، ولی با دیدن اصل نامه شروع به گریه کرد و تازه فهمید که نامه معلمش چیز دیگری بوده است!

ادیسون تازه فهمید که چطور مادرش از یک ادیسون کودن، یک ادیسون نابغه ساخت! ادیسون بعدها در خاطراتش نوشت: توماس ادیسون، فرد کودنی که از سوی یک مادر قهرمان، به نابغه‌ قرن تبدیل شد!

آری والدین عزیز، تشویق و کمک می‌تواند از یک انسان حتی کودن، یک نابغه به جامعه تحویل دهد و برعکس، تنبیه و تحقیر می‌تواند استعداد و ظرفیت‌های بالای آدم‌ها را نابود کرده و نوابغ آینده را به کودن‌ها و عقده‌ای‌ها تبدیل کند!

 استفاده از اصل تغافل

گاهی اوقات با اینکه فرزند تا اندازه‌ای منظم شده، با دیدن یک کار بی‌نظم از او برآشفته شده و او را به شدت مؤاخذه می‌کنیم، در حالی که غافلیم فرزندمان اصل نظم را یاد گرفته، فقط در اجرای آن گاهی اوقات سرباز می‌زند.

در این موارد به جای تندی با اصل تغافل برخورد کنیم؛ یعنی گاهی اوقات خود را به غفلت می‌زنیم تا فرزند خودش متوجه اشتباهش شود. البته اصل تغافل در جایی است که فرزند نمی‌خواهد شما او را بی‌نظم قلمداد کنید و اگر در موارد خاص نسبت به بی‌نظمی او خود را به غفلت زدید، برای دفعات بعد با این نوع برخورد سعی می‌کند خودش را اصلاح کند. گاهی وسایلش را جایی جمع می‌کند و نمی‌خواهد به او بگویید، بی‌نظم. اینجا باید به تغافل بزنیم خودمان را و بعد در فرصت مناسبت غیرمستقیم به او گوشزد کنیم که باید نظم را رعایت کند.

پس نیاز نیست دائماً تذکر دهیم تا بچه به لجبازی روی آورده و زندگی هم برای او و هم برای ما سخت شود.

  لینک
https://www.sepehrnewspaper.com/Press/ShowNews/46471