شهیدمطهری در کتاب حماسه حسینی نگاشته است: «سخاوتمند، هنرمند و عالم مال، هنر و علم خود را که بخشی از وجود اوست، جاودانه میکند؛ اما شهید، خودش را جاودانه میکند». آری شهید آن جاودانهای است که مرزوق نزد خداوند است؛ هم او که در تمام طول حیات دنیایی خود در مسیر خدایی بودن پای فشرد، بیهیچ تردید شهیدانه زیست تا به مقام شهادت نائل آمد. و اینک میهمان پیام شهید على خویشوند که بر وصیتنامهاش نقش بسته، هستیم: بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان، به نام خداى رحیم، به نام خداى کریم، به نام خداى وهاب و با سلام و درود به فرمانده کل قوا امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینى. سخن خود را به نام کسى شروع میکنم که مرا آفرید و براى من دست و پا و عقل و اندیشه و دیگر اعضای بدن را قرار داد و قدرت داد تا با عقل خویش راه خود را دریابم. شاید وصیت نوشتن براى جوانانى که هنوز سنى از عمرشان نگذشته، بسیار سخت باشد، با هزاران امید در دل و آرزوى تپش قلبشان در سینه. وصیت نوشتن براى این است که انسان خود را براى مرگ آماده میسازد؛ مرگ یعنى رها کردن امیدها و آرزوها و چه شیرین است این لحظهها و چه دردناک است این قصهها، همه اینها به یکطرف، لحظه بعد از مرگ هم یکطرف، لحظه بعد از مرگ را بهخاطر بیاور که دیگر هیچ یارایى ندارى و تنها اعمالت گواهت بوده و شهادتت کردارت است. پس چه خوب است قبل از اینکه مرگ تو را دریابد و دیگر هیچ کارى از تو برنیاید، به خویش بازگردى و خود را در ترازوى خویش بسنجى؛ واى بر تو که تمام عمرت غرق در گناه بودى به کولهبارى که براى خودت بستهاى نظر کن و ببین چه دارى براى جواب؟ ببین کجایى و چه کار میکنى؟ پس آن وقت که به سجده میافتى و سپاس میگزارى، آنکه تو را براى چنین روزى زنده نگه داشته، دیگر مرگ برایت مفهومى ندارد و مرگ را فلاح و سعادت میبینى و خود را وصل به انبیا و ائمه. شهادت تنها مرگی است که خودت را بالا احساس میکنى و میخواهى با خدا معامله کنى، مال دنیا را آخر باید گذاشت و رفت، پس چرا آن را در راه خدا انفاق نکنیم و اگر این بدنهاى ما ساخته شده که آخر کار از بین برود، پس چرا در راه خدا با شمشیر قطعهقطعه نشود؟ آرى اگر چه دنیا زیبا و دوستداشتنى است و آدم را به طرف خود میکشد، اما خانه آخرت خیلى زیباتر است. اما براى خانوادهام چه دارم که بنویسم و چه دارم که بگویم؟ نه فرزند خوبى بودم برایت مادرم که حق پدرى هم بر گردنم دارى و نه برادر خوبى براى شما برادران و خواهرم، با این حال همه گفتهها را خودتان میدانید. بهدرستی که بهشت زیر پاى مادران است و تو ازجمله آن مادرانى، مادرجان تنها خواستهام از شما این است که بعد از شهادت برایم دعا کنى و از خدا برایم طلب آمرزش بکنی، شاید با دعاهاى شما خدا از گناهانم بگذرد و مرا بهواسطه شما در سطح شهدا قرار دهد؛ بهخصوص که در دوران کودکى تا جوانیام رنج بسیارت دادم، اما میدانم که تو آنقدر بزرگى که از همه اینها خواهى گذشت. از برادران و خواهرم هم تقاضاى عفو و بخشش دارم و از همه میخواهم که برایم دعا کنید؛ مادرم از تمام دوستان و آشنایان برایم حلالیت طلب کن، امید به حلالیت و گذشت شما و بخشش خدا دارم.
|