شناسه خبر:46952
1400/7/21 10:06:22

سپهرغرب، گروه اقتصادی: در این یادداشت، ضمن آنکه نشان می‌دهیم ادعاهای نگارنده‌ی یادداشت «اقتصاد زیربناست یا روبنا؟»، بی‌بنیاد است، توضیح خواهیم داد که چرا خود «مهدی نصیری‌ها» مانع اصلی توسعه در کشور هستند.

اخیراً یادداشتی با عنوان «اقتصاد زیربناست یا روبنا؟» به قلم مهدی نصیری منتشر شده است که در آن ادعا می‌کند چون در سال‌های منتهی به انقلاب، انقلابیون مسلمان (بر خلاف مارکسیست‌ها) اقتصاد را «روبنا» می‌دانستند، پس از پیروزی انقلاب نیز پیشرفت مادی و بهبود وضعیت زندگی مردم در اولویت درجه دو و سه قرار گرفت و برخی آرمان‌های سیاسی نظیر «صدور انقلاب» و «مبارزه با استکبار جهانی» و «مقابله اسلام و کفر» و... در صدر اولویت‌های جمهوری اسلامی نشست؛ بنابراین عرصه بر تحقق قسط و عدالت و رشد و رفاه اقتصادی جامعه روزبه‌روز تنگ‌تر شد! در ادامه نگارنده طوری می‌نویسد که گویا بر اساس آیات و روایات، کشف جدیدی در مقابل نگاه انقلابیون (روبنا بودن اقتصاد) ارائه می‌دهد. آن کشف مثلاً جدید که به گمان نصیری در مقابل دیدگاه انقلابیون قرار دارد، این است که «اقتصاد از جهت وجودی و زمینه‌ای، مقدم بر فرهنگ و معنویت بوده و زیربناست، هرچند به لحاظ رتبه‌ای و ارزشی متأخر است». در این یادداشت، ضمن آنکه نشان می‌دهیم ادعاهای نگارنده یادداشت «اقتصاد زیربناست یا روبنا؟»، بی‌بنیاد است، توضیح خواهیم داد که چرا خود «مهدی نصیری‌ها» مانع اصلی توسعه در کشور هستند.

  کدام کشف جدید؟!

بنیان‌گذار انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) در بیاناتشان برای «اقتصاد»، «تأمین رفاه» و «دنیا» شأن طریقت قائل بودند و می‌فرمودند: «همه اموری که در نظر این حکومت‌ها مقصد است، در نظر انبیا راه است. تمام دنیا در نظر انبیا خودش یک مقصود نیست. خودش یک محراب و مقصد نیست. خودش یک راه است که از این راه باید برسند به مرتبه‌ای که آن مرتبه، مرتبه عالی انسانی است...» (صحیفه امام؛ ج 11، ص 450). رهبر انقلاب نیز در بیانیه گام دوم، در مورد اهمیت اقتصاد می‌نویسند: «اقتصاد البته هدف جامعه اسلامی نیست، امّا وسیله‌ای است که بدون آن نمی‌توان به هدف‌ها رسید»؛ بنابراین در نگاه امامین انقلاب، اقتصاد و تأمین رفاه، همواره به جهت زمینه‌ای مقدم بر فرهنگ و معنویت بوده است؛ بنابراین بحث «زیربنا بودن اقتصاد» به معنایی که نصیری مدنظر دارد، در اندیشه اسلامی موضوعیت ندارد بلکه اسلام‌شناسان همواره به اهمیت اقتصاد و اولویت زمانی آن به‌عنوان زمینه‌ساز تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی قائل بوده‌اند. تأکید رهبر انقلاب بر نام‌گذاری اقتصادی سال‌ها -به‌طور خاص از سال 1388 تاکنون- نیز مبتنی بر همین نگاه است.

  آمارهای غلط

البته ایراد یادداشت مذکور، فقط به «عدم اشراف به مبانی نظری امامین انقلاب» خلاصه نمی‌شود. ابتدای ادعاها بر کلی‌گویی‌های غلط آماری در حوزه اقتصاد ایران نیز بر پریشانی مطلب افزوده است. نصیری در حالی ادعا می‌کند پس از انقلاب، روزبه‌روز عرصه بر تحقق قسط، عدالت، رشد و رفاه اقتصادی جامعه تنگ‌تر شد که آمارهای درآمد واقعی کشور (Penn World Table - بر اساس دلار برابری قدرت خرید 2017) نشان می‌دهند قدرت خرید کشور از سال 1359 تا 1389، تقریباً 9 برابر شده است. البته در سال‌های دهه‌ی 1390، قدرت خرید تا 30 درصد کاهش پیدا کرده است. بااین‌حال، آمارها ادعای نصیری را که می‌گوید «پس از انقلاب، اقتصاد از اولویت خارج شد و روزبه‌روز کشور فقیرتر شد» به‌هیچ‌وجه صحیح نیست. همچنین دکتر هادی صالحی اصفهانی -استادتمام اقتصاد دانشگاه ایلی‌نویز امریکا- نیز می‌گوید: «کاهش نابرابری در بیشتر دوره‌های پس از انقلاب، یکی از دستاوردهای مهم جمهوری اسلامی است... بعد از انقلاب توجه به کاهش فقر و نابرابری به‌صورت یکی از اولویت‌های نظام درآمد که از سیاست‌گذاری دولت فراتر رفت و در شکل‌گیری نهادهای مهمی مثل کمیته امام و جهاد سازندگی هم متبلور شد» (ماهنامه اندیشه‌نامه، بهمن 1397، ص 142)؛ بنابراین ادعای نصیری که می‌گوید «پس از انقلاب، اقتصاد از اولویت خارج شد»، نه با آمارهای اقتصادی همخوان است و نه با اظهارات اقتصاددانان کارکشته‌ای که تاریخ اقتصاد ایران را کاملاً می‌شناسند.

  دوگانه مصنوعی

با وجود عدم اشراف یا بی‌توجهی آقای نصیری نسبت به مبانی نظری امامین انقلاب و واقعیت‌های اقتصادی موجود، شاید بتوان بزرگ‌ترین خطای او در یادداشت مذکور را، ارائه یک دوگانه غلط بین «اقتصاد» و «استکبارستیزی» جمهوری اسلامی دانست. درحالی‌که اتفاقاً استکبارستیزی جمهوری اسلامی، ابزاری برای تأمین رفاه و تحقق توسعه در بلندمدت است در طول بهبود معیشت و تقویت اقتصاد است، نه در عرض آن. دکتر فرهاد گوهردانی -پژوهشگر توسعه اقتصادی دانشگاه یورک انگلستان- در این خصوص می‌گوید: «برخی در داخل هستند که محور مقاومت و هزینه ایران در منطقه را زیر سؤال می‌برند، درحالی‌که هیچ آلترناتیوی برای این سیاست در دست ندارند... ایران نه کشوری همچون چین و روسیه بزرگ و پهناور است، نه متحد ایدئولوژیک غرب و نه متحد استراتژیک آن‌هاست؛ بنابراین گزینه حفظ استقلال [در کنار روابط دوستانه با غرب] و برقراری رابطه‌ای متوازن منتفی است چون نه احترام و نه اعتماد متقابل در این رابطه امکان شکل‌گیری ندارد که به کمک تئوری قرارداد ناکامل (Incomplete Contract Theory) می‌توان آن را توضیح داد و تاریخ دردناک مملو از کژکارکردی روابط با غرب در 200 سال اخیر، شاهد و گواه آن است» (روزنامه فرهیختگان، 23 شهریور 1400).

دکتر گوهردانی همچنین معتقد است اثر سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی در دهه‌ی 1390، در دهه‌های آینده خود را در توسعه ایران نشان خواهد داد. عجیب نیست اگر مهدی نصیری که اشرافی به نظریات توسعه ندارد، آینده‌نگری دکتر فرهاد گوهردانی را نداشته باشد، اما او دست‌کم می‌توانست مزایای سیاست‌ خارجی جمهوری اسلامی ایران را از زبان فعالان اقتصادی بشنود. سید حمید حسینی -عضو هیئت‌مدیره اتاق بازرگانی ایران و عراق بارها از نقش سپاه قدس و شهید حاج قاسم سلیمانی در تأمین امنیت لازم برای بهره‌مندی تولیدکننده ایرانی از بازار عراق سخن گفته است. وی می‌گوید: «با توجه به نفوذ ایشان در حفظ وحدت عراق و ارتباطات و اعتباری که ایشان در عراق داشت نه‌تنها به انسجام و یکپارچگی عراق کمک کرد بلکه راه را باز کرد تا ایرانی‌ها بتوانند با خیال راحت در عراق کار کنند و فعالیت تجاری داشته باشند». ایران در برخی سال‌ها بیش از 7 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی به عراق داشته است که با یک سیاست منفعل منطقه‌ای در برابر غرب و تسلیم‌طلبی، ممکن بود به صفر میل کند. البته مزایای اقتصادی استکبارستزی محدود به این موارد نیست و برشمردن آن مزایا، خود یادداشتی جداگانه می‌طلبد.

  جنگ با گذشته خویشتن

بنابراین پس از انقلاب اسلامی نه‌تنها به گواه آمارهای اقتصادی، روزبه‌روز اقتصاد ایران ضعیف‌تر نشد و شاهد تقویت قدرت خرید عمومی و بهبود وضعیت عدالت و توزیع درآمد بودیم، بلکه اقتصاد همیشه برای امامین انقلاب اسلامی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و حتی استکبارستیزی و تسلیم نشدن در مقابل غرب در سیاست‌های منطقه‌ای، هسته‌ای و موشکی را نیز باید در راستای تحقق پیشرفت اقتصادی تحلیل کرد. از همه‌ی این‌ها که بگذریم، هیچ‌گاه نظر امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب و مبانی فکری و عملی انقلابیون این نبوده که «اقتصاد» در مقام عمل از اولویت زمانی برخوردار نیست. روبنا بودن اقتصاد و بحث‌هایی که انقلابیون با کمونیست‌ها داشتند، همواره در ساحت تقدم رتبی بوده است، نه زمانی.

بنابراین به نظر می‌رسد آقای نصیری، این روزها «دُن کیشوت‌وار» نه با دشمن فرضی، بلکه با گذشته خود می‌جنگد. احتمالاً او بوده که به‌عنوان یک انقلابی دو آتشه، در سال‌های ابتدایی انقلاب، از روبنا بودن اقتصاد، بی‌اهمیت و اولویت بودن آن‌را فهم می‌کرده و امروز که نادم و پشیمان، مسیر دیگری را در پیش گرفته، در حالی که با اوهام گذشته‌اش می‌جنگد، خیال می‌کند که با اندیشه‌های انقلابیون ریشه‌دار به مبارزه برخواسته است. آنچه در این مبارزه، اهمیت دارد این است که گاه، او پا را از نگاه‌های اسلامی فراتر نهاده و در حوزه‌های تخصصی اقتصاد و توسعه نیز اظهارنظرهایی می‌کند؛ اظهاراتی که دیدیم با نظر کارشناسان این حوزه‌ها متفاوت‌اند. شاید امروز، مهم‌ترین مانع توسعه در کشور پا نهادن غیرمتخصص‌ها در کفش کارشناسان متخصص باشد؛ بنابراین باید به ایشان گفت که اگر دغدغه‌ی پیشرفت ماشین اقتصاد ایران را دارید، لطفاً روی آسفالت مسیر توسعه سرعت‌گیر نگذارید!

**محمدحسن اکبری

شناسه خبر 46952