شناسه خبر:9126
1398/3/26 09:42:07

سپهرغرب، گروه اجتماعی: در طول تاریخT توانایی «خودتنظیمی» به‌عنوان یک موضوع کیفی مورد مشاهده و بررسی قرار گرفته‌است

زیرا بر روی رفتار و کسب مهارت آدمی تأثیر بسیار مثبتی دارد (رید-1993).

تقاضای مطالعه مجدد این توانایی و اثرات مثبتی که بر روی رفتار و نتایج آموزشی می‌گذارد موجب شده‎است که تحقیقات فراوانی در این زمینه انجام پذیرد.

«خودتنظیمی» به فرایند خود هدایتی اشاره می‎کند، برای آنکه دانش‌آموزان بتوانند مهارت‌های ذهنی خود را به‌سوی مهارت‌های مرتبط با کار و فعالیت سوق دهند (زیم مرمن- 2001) این روش یا روند کاری را، یادگیرندگان برای مدیریت و سازمان‌دهی آموخته‌های خود و تبدیل آن‌ها به مهارت‌های مورداستفاده برای یادگیری به کار می‌گیرند.

«خودتنظیمی» فرایند نظارت دائمی در جهت حرکت و پیشرفت به‌سوی هدف، بررسی، کنترل نتایج و هدایت تلاش‌های ناموفق در جهت مطلوب است (برک-2003) به این منظور دانش‌آموزان برای خودتنظیمی نیاز دارند که از فرایند تفکر خود آگاه شوند و برای فعالیت‌های مشارکتی در فرایند یادگیری انگیزه لازم را داشته باشند.

     چرا از خودتنظیمی استفاده می‌کنیم؟

خودتنظیمی به دلیل اثر چشمگیر و مطلوبی که بر روی نتایج آموزشی و رفتارهای آدمی دارد بسیار مورد توجه قرار گرفته، استفاده از فنون خودتنظیمی یکی از روش‌های فعال کردن فراگیران غیرفعال در تحصیلات دانشگاهی است.

دانش‌آموزان نیاز دارند که امر یادگیری را به‌عنوان انجام یک فعالیت عینی بدانند تا آن را یک رویداد پنهان که نتیجه آموزش است محسوب کنند (زیم مرمن-2001) بهتر است که در جریان آموزش به شاگردان برای ایفای نقش فعال‌تر، فرصت داده شود نه اینکه به‌عنوان مسافری نشسته باشند و اطلاعات دریافت کنند.

     خودتنظیمی برای چه کسی خوب و مفید است؟

فنون خودتنظیمی در سطح بسیار گسترده مورداستفاده قرار می‌گیرد. افراد موفق و یادگیرندگان، به‌طور کارآمد و اثربخش از فنون خودتنظیمی در انجام فعالیت‌های خود سود می‌برند.

آن‌ها راهبرد‌های مختلف و روش‌های نظارت بر عملکرد مؤثری را تعیین و تنظیم می‌کنند که این راهبر‌ها و ارزشیابی‌ها، مراحل انجام فعالیت‌ها را مشخص می‎کند.

آموزش استفاده از خودتنظیمی نوعاً به سمت دانش‌آموزانی است که از این فنون استفاده نمی‌کنند و در استفاده از این فنون موفق نیستند. از طریق استفاده از این راهبرد‌ها و فنون خودتنظیمی می‌توان عملکرد آدمی را بهبود بخشید.

دانش‌آموزان با استفاده از این فنون می‌توانند فعالیت‌ها را به‌طور مؤثر و مستقل انجام دهند به‌عنوان‌مثال؛ یادگیران موفق به‌طور مستمر آموزش و درک مطالب خود را از مفاهیم و موضوع‎های مختلف، مورد بررسی و کنترل قرار می‌دهند.

زمانی که یادگیرندگان موفق متنی را می‌خوانند و متوجه می‌شوند آنچه را که می‌خوانند، نمی‌توانند بفهمند، به عقب برگشته و دوباره مطلب را مرور می‎کنند و سؤال یا خلاصه آنچه را که نیاز دارند بفهمند، مورد مطالعه مجدد و بررسی قرار می‌دهند.

از طرف دیگر زمانی که یک دانش‌آموز قادر به خواندن یک فن نیست و واقعاً آنچه را که می‌خواند نمی‌تواند بفهمد، تمایل دارد که آن را کنار بگذارد و یا به خواندن ادامه دهد زیرا از هدف‌های خواندن آگاهی ندارد.

دانش‌آموزان ناتوان در یادگیری، تمایل به یادگیری منفعلانه دارند. آن‌ها غالباً بر یادگیری خود نظارت و ارزیابی ندارند و به این منظور برای جبران آن به دیگران اجازه می‌دهند تا یادگیری آن‌ها را منظم کنند و با تکیه به کمک دیگران فعالیت‌های خود را با موفقیت به اتمام می‌رسانند. آن‌ها فاقد ضوابط اجرایی کنترل عملکردهای خود هستند که لازم است برای انجام تکالیف پیچیده علمی به‌طور مستقل عمل کنند.

     عناصر اجرایی فرایندهای کنترل:

- دانش فراشناختی منسجم و هماهنگ؛ تنظیم دانش شناختی و فراشناختی، درک دانش خود و فرایند آموختن.

- برنامه‌ریزی؛ استفاده از یک رویکرد آگاهانه و سازمان‌دهی راهبردها برای رفتن به‌سوی یک فعالیت.

- نظارت و ارزیابی؛ درک و فهمیدن مطلب در طول پیشرفت انجام یک فعالیت و چک کردن اثربخشی آزمون‌ها و ارزشیابی و اصلاح راهبردها.

4- کشف عیوب و نقص‌ها؛ وقتی فعالیتی در حال پیشرفت عملی است، خطا یا اشتباه این پیشرفت مورد مشاهده قرار می‌گیرد.

- اصلاح عیب‌ها؛ وقتی اشتباهی کشف شد به عقب برگشته و هرگونه اشتباهی را اصلاح می‎کنیم.

از طریق آموزش انواع فنون خودتنظیمی، دانش‌آموزان دارای ناتوانایی‌های یادگیری می‌توانند در فرایند خودتنظیمی، توانایی‌های ذهنی خود را به‌سوی مهارت‌های عملی مرتبط با آن سوق دهند (زیم مرمن- 2001).

    نظارت بر خود

نظریه‌های مختلفی درزمینهٔ خودتنظیمی وجود دارد که در راستای هدف ما، راهنمایی‌های عملی که این نظریه‌ها را انجام امور مداخله‌ای مستقیم هدایت کند، اهمیت بیشتری دارد. این راهنمایی‌های عملی دربرگیرنده‌ی مداخلات خودتنظیمی مختلف هستند.

از دیدگاه‌های نظری می‌توان دو رهنمود کلی استنباط کرد که این دو رهنمود عبارت‌اند از:

- رفتاری هدف قرار می‌گیرد که برای خودتنظیمی رفتار فرد، باارزش باشد. اگر این رفتار در این رابطه ارزشمند نبود دلیلی وجود ندارد که بدون هدف آن را برای خودتنظیمی به کار گرفت و همچنین مهم است که ما رفتار خاصی را که در ذهن دارای ارزش است مدنظر داشته باشیم، اما احتمالاً تأثیری که رفتار خاص ایجاد می‌کند یا افراد آن را بهتر و بیشتر درک می‌کنند دارای ارزش بیشتری است.

- رفتار مورد نظر نیاز است که هم قابل‌تعریف باشد و هم قابل‌مشاهده، تعریف رفتار هم به‌صورت خاص و هم به‌صورت عینی ضروری است. اگر جزئیات یک رفتار به‌خوبی تعریف‌ نشده باشد استفاده از آن برای خودتنظیمی بسیار مشکل و یا غیرممکن خواهد بود.

نیاز است که رفتار به‌صورت بندبند یا جزء به جزء بیان شود تا همه بتوانند رفتاری را که هدف است، وقوع آن را به‌سادگی مورد مشاهده قرار دهند.

«هریس، رید وگراهام» چهار بخش اساسی خودتنظیمی را تشریح کرده‎است؛ خود نظارتی، خودآموزی، تعیین هدف و خود پاداش‌دهی. ما هرکدام از این چهار موضوع را به‌طور مستقل شرح داریم. بااین‌حال آن‌ها با یکدیگر ارتباط دارند و می‌توانند به‌طور مستقل و مجزا یا به‌صورت ترکیبی مورد استفاده قرار گیرند.

- خود نظارتی بر توجه

- خود نظارتی بر عملکرد

- خود نظارتی بر اعمال راهبردی

- به‌کارگیری خود نظارتی

- سؤال‌های کلی و عمومی

مترجم: فرشته زواری درخشان

شناسه خبر 9126