«گُلِ کاسَه اِشکِنَک»؛ تجربهای نو در شعر بومی ملایر
کتاب «گُلِ کاسَه اِشکِنَک» نوآوری در تلفیق فرم و گویش است و شاعر با آوردن شعر نیمایی به گویش ملایری، دست به تجربهای خلاقانه زده و این کار نهتنها حفظ گویش، بلکه توسعه ظرفیتهای بیانی آن را هدف گرفته است.
کتاب شعر «گُلِ کاسَه اِشکِنَک»، مجموعه شعری بوده که بعد از مقدمه و توضیحی درباره آوانگاری کتاب، از 19 سروده توسط «فریدون محمودی» تشکیل شده؛ «کاسَه اِشکِنَک» نام لُری گل شقایق است.
در ادامه گفتوگویی با «فریدون محمودی»، نویسنده، پژوهشگر و شاعر ملایری را بخوانید:
* تصمیم قطعی شما برای سرودن شعر به زبان لُری از چه زمانی بود؟
در سالهایی که دانشآموز تهران بودم، همکلاسیهایم غالباً به لهجهام میخندیدند، همین مسئله موجب شد سالها بعد، زمانی که تحصیل در دانشسرا را به پایان رساندم و مسیر آموزش و نویسندگی را ادامه دادم، تصمیم بگیرم که از این لهجه اصیل و شیرین، دفاع کنم.
ما زیباییهای کشفنشده زیادی در زبان و فرهنگ ملایری داریم که هنوز در قالب ترانه یا متن ادبی نیامدهاند؛ کار من این بود که این گنجینه را کشف و ثبت کنم و از یکسو فرهنگ واژگان ملایری را نوشتم و از سوی دیگر سعی کردم این واژهها را در ترانهها و اشعار وارد کنم.
*از «گُلِ کاسَه اِشکِنَک» بگویید، چرا تجربهای نو در شعر بومی و عاشقانههای جوانی است؟
«گُلِ کاسَه اِشکِنَک» نخستین کتابم بود که حدود 30 سال پیش به چاپ رساندم، این اثر مجموعهای از اشعار دوران جوانی من است که در حدود سن 43 سالگی آن را منتشر کردم و امروز به چاپ سوم یا چهارم رسیده و مورد استقبال قرار گرفته است.
اشعار این مجموعه بیشتر رمانتیک و اجتماعیاند و نخستینبار بود که تجربههای شاعرانهام را در قالب چاپی منتشر میکردم، علاوهبر آن، در این کتاب اشعار نیمایی را به گویش ملایری نیز آوردهام و بهنوعی تلاش کردم شعر نیمایی را با زبان بومی تجربه کنم؛ جالب است که این سبک نیز با اقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و توانست ارتباط عاطفی نزدیکی با مردم برقرار کند.
من بر این باورم که لهجه و زبان محلی، بخشی از هویت فرهنگی ما است، متأسفانه در سالهای اخیر بسیاری از واژگان و اصطلاحات بومی درحال فراموشی هستند و یکی از اهداف من این بوده که این واژهها را در شعر و ترانههای محلی وارد کنم تا هم حفظ شوند و هم همچنان در فضای ادبی زنده بمانند؛ مانند «گُلِ کاسَه اِشکِنَک وَختی دِرا یادِ تو مِفتم/ دَسِمِه نِیری اَیَه پِلْ مُخورِم یِوارَه مِفتم».
* از تلاشهای خود برای معرفی فرهنگ بومی ملایر بگویید؟
بدون شک برای معرفی این فرهنگ وظایفی بر گردن داشتیم؛ نخستین گام تشکیل انجمن ادبی بود که در سال 1352 تشکیل شد. این انجمن با عنوان «انجمن ادبی قهرمان» فعالیت خود را آغاز کرد و دبیر آن استاد زندهیاد «ابراهیم صادقیشکیبا» بود و استاد غلامعلی مسئولیت آن را برعهده داشت.
در آن زمان من جوانی 16 یا 17 ساله بودم و در جلسات انجمن شرکت میکردم، بعد از انقلاب نام انجمن تغییر کرد و چندسال بعد هم دوباره این انجمنها را راهاندازی کردیم. بیش از 20 سال مدیریت انجمن ادبی پروین و انجمن شهریار را برعهده داشتم و هماکنون نیز نزدیک به هشت سال است که بهعنوان دبیر انجمن ادبی مشغول به کار هستم.
من تلاش کردم با انتشار شعرهایم در فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و رسانهها، بخشی از فرهنگ ملایر را به دیگران معرفی کنم؛ اشعارم حتی به دست ملایریهایی که در اروپا زندگی میکنند هم میرسد و از آنجا پیام و بازخورد دریافت میکنم. این نشان میدهد که شعر بومی میتواند پُلی میان نسلها باشد.
طی سالهایی که مسئول انجمنهای ادبی ملایر بودم، از بستر همین انجمنها، شاعران برجستهای همچون «غلامرضا بکتاش» و چند شاعر مطرح کشوری دیگر رشد یافتند و بالیدند. من همیشه مشوق نوجوانان و جوانانی بودهام که به شعر علاقه نشان میدادند و در دوران شکوفایی انجمنها، حدود 120 تا 130 شاعر در جلسات انجمن شرکت میکردند.
* فضای مجازی چه نقشی در فضای ادبیات ایفا کرده است، خودتان فعالیت رسانهای دارید؟
فضای مجازی از یکسو توانسته اطلاعات زیادی را بهسادگی در اختیار شاعران و نویسندگان قرار میدهد، اما از سوی دیگر، تأثیراتی بر کمیت و کیفیت فعالیت انجمنها گذاشته است و نمیتوان بهطور دقیق گفت این تأثیر مثبت بوده یا منفی، اما به طور قطع فضای ادبی سنتی را تا حدی تحتالشعاع قرار داده است.
شبی مشغول تحقیق و ضبط مطالب درباره گویش ملایری بودم، حس خاصی بر من غلبه کرده بود و همان شب شعری گفتم که بخشی از آن چنین است:
«چقدر با خون، به جنگ و به ستیز… نه شعرت روی میزم، نه کاغذ». این شعر در همان حال و هوا سروده شد و گویی بخشی از جانم بود، من بر این باور هستم که باید این گویش شیرین و غنی را حفظ کرد؛ اگر این کار انجام نشود، این زبان آرامآرام از یادها خواهد رفت.
حدود 15 تا 20 سال با هفتهنامه عندلیب همکاری داشتم و برای آن مطالب و مقالاتی مینوشتم، بیشتر این مطالب انتقادی و اجتماعی بودند و با نام مستعار «عابران اجتماعی شهر» منتشر میشدند. این مطالب بازتاب خوبی داشت و با استقبال روبهرو میشد، بعدها هفتهنامه تعطیل شد، اما در دوران فعالیتش بستری برای طرح مسائل فرهنگی و اجتماعی مردم ملایر بود.
استاد «رضا جواهری» از معلمان تأثیرگذار برای من بود و یک شعر در وصف او سرودهام که اینگونه آغاز میشود: «با آنکه نشسته برف پیری/ بر روی غرور بالهایم»؛ این شعر برای هرکس که در راه علم و ادب گام برداشته، میتواند یک ادای احترام باشد و آن را به همه عاشقان آموزش تقدیم میکنم.
* آیا ادبیات بومی سرمایهای در معرض فراموشی است؟
چشمانداز برای آینده ادبیات بومی خیلی مشخص نیست؛ متأسفانه در ملایر تعداد شاعرانی که به زبان بومی شعر میسرایند، بسیار اندک است. شاید فقط من، آقای حیدری و یکی دو نفر دیگر باشیم و این نشان میدهد که ادبیات محلی هنوز نتوانسته خود را بهعنوان یک سبک جدی، در میان نسل جدید تثبیت کند.
درحال حاضر برخی اشعار نیمایی به زبان محلی نوشته میشود، اما هنوز بهصورت منسجم و جدی دنبال نمیشوند؛ اگر آنها را ثبت نکنیم، این فرهنگ از دست میرود.
* هماکنون اثر دیگری در دست تألیف دارید؟
در تدارک انتشار کتابی با یکهزار و 700 صفحه درباره واژگان بومی و همچنین درحال بازنگری کتاب لغات محلی ملایر که قبلاً در 160 صفحه چاپ کرده بودم، هستم. اگر خدا بخواهد، این کار میتواند مرجعی کامل برای زبان و گویش ملایری باشد.
من متخلص به «ف شبگیر» هستم و تاکنون مجموعههایی همچون «لغات و اصطلاحات ملایری»، «گُلِ کاسَه اِشکِنَک»، «به پاییز دلم سیلی نکردی» و مجموعه شعر ملایری «دِلِم دودِ تونِه کِردَه دُوارَه» را به چاپ رساندهام و کتابهای «متلهای ملایری» و مجموعه شعر «بافه گل» در دست تألیف است.
* به گزارش خبرگزاری ایرنا
کتاب شعر «گُلِ کاسَه اِشکِنَک»، مجموعه شعری بوده که بعد از مقدمه و توضیحی درباره آوانگاری کتاب، از 19 سروده توسط «فریدون محمودی» تشکیل شده؛ «کاسَه اِشکِنَک» نام لُری گل شقایق است.
در ادامه گفتوگویی با «فریدون محمودی»، نویسنده، پژوهشگر و شاعر ملایری را بخوانید:
* تصمیم قطعی شما برای سرودن شعر به زبان لُری از چه زمانی بود؟
در سالهایی که دانشآموز تهران بودم، همکلاسیهایم غالباً به لهجهام میخندیدند، همین مسئله موجب شد سالها بعد، زمانی که تحصیل در دانشسرا را به پایان رساندم و مسیر آموزش و نویسندگی را ادامه دادم، تصمیم بگیرم که از این لهجه اصیل و شیرین، دفاع کنم.
ما زیباییهای کشفنشده زیادی در زبان و فرهنگ ملایری داریم که هنوز در قالب ترانه یا متن ادبی نیامدهاند؛ کار من این بود که این گنجینه را کشف و ثبت کنم و از یکسو فرهنگ واژگان ملایری را نوشتم و از سوی دیگر سعی کردم این واژهها را در ترانهها و اشعار وارد کنم.
*از «گُلِ کاسَه اِشکِنَک» بگویید، چرا تجربهای نو در شعر بومی و عاشقانههای جوانی است؟
«گُلِ کاسَه اِشکِنَک» نخستین کتابم بود که حدود 30 سال پیش به چاپ رساندم، این اثر مجموعهای از اشعار دوران جوانی من است که در حدود سن 43 سالگی آن را منتشر کردم و امروز به چاپ سوم یا چهارم رسیده و مورد استقبال قرار گرفته است.
اشعار این مجموعه بیشتر رمانتیک و اجتماعیاند و نخستینبار بود که تجربههای شاعرانهام را در قالب چاپی منتشر میکردم، علاوهبر آن، در این کتاب اشعار نیمایی را به گویش ملایری نیز آوردهام و بهنوعی تلاش کردم شعر نیمایی را با زبان بومی تجربه کنم؛ جالب است که این سبک نیز با اقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و توانست ارتباط عاطفی نزدیکی با مردم برقرار کند.
من بر این باورم که لهجه و زبان محلی، بخشی از هویت فرهنگی ما است، متأسفانه در سالهای اخیر بسیاری از واژگان و اصطلاحات بومی درحال فراموشی هستند و یکی از اهداف من این بوده که این واژهها را در شعر و ترانههای محلی وارد کنم تا هم حفظ شوند و هم همچنان در فضای ادبی زنده بمانند؛ مانند «گُلِ کاسَه اِشکِنَک وَختی دِرا یادِ تو مِفتم/ دَسِمِه نِیری اَیَه پِلْ مُخورِم یِوارَه مِفتم».
* از تلاشهای خود برای معرفی فرهنگ بومی ملایر بگویید؟
بدون شک برای معرفی این فرهنگ وظایفی بر گردن داشتیم؛ نخستین گام تشکیل انجمن ادبی بود که در سال 1352 تشکیل شد. این انجمن با عنوان «انجمن ادبی قهرمان» فعالیت خود را آغاز کرد و دبیر آن استاد زندهیاد «ابراهیم صادقیشکیبا» بود و استاد غلامعلی مسئولیت آن را برعهده داشت.
در آن زمان من جوانی 16 یا 17 ساله بودم و در جلسات انجمن شرکت میکردم، بعد از انقلاب نام انجمن تغییر کرد و چندسال بعد هم دوباره این انجمنها را راهاندازی کردیم. بیش از 20 سال مدیریت انجمن ادبی پروین و انجمن شهریار را برعهده داشتم و هماکنون نیز نزدیک به هشت سال است که بهعنوان دبیر انجمن ادبی مشغول به کار هستم.
من تلاش کردم با انتشار شعرهایم در فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و رسانهها، بخشی از فرهنگ ملایر را به دیگران معرفی کنم؛ اشعارم حتی به دست ملایریهایی که در اروپا زندگی میکنند هم میرسد و از آنجا پیام و بازخورد دریافت میکنم. این نشان میدهد که شعر بومی میتواند پُلی میان نسلها باشد.
طی سالهایی که مسئول انجمنهای ادبی ملایر بودم، از بستر همین انجمنها، شاعران برجستهای همچون «غلامرضا بکتاش» و چند شاعر مطرح کشوری دیگر رشد یافتند و بالیدند. من همیشه مشوق نوجوانان و جوانانی بودهام که به شعر علاقه نشان میدادند و در دوران شکوفایی انجمنها، حدود 120 تا 130 شاعر در جلسات انجمن شرکت میکردند.
* فضای مجازی چه نقشی در فضای ادبیات ایفا کرده است، خودتان فعالیت رسانهای دارید؟
فضای مجازی از یکسو توانسته اطلاعات زیادی را بهسادگی در اختیار شاعران و نویسندگان قرار میدهد، اما از سوی دیگر، تأثیراتی بر کمیت و کیفیت فعالیت انجمنها گذاشته است و نمیتوان بهطور دقیق گفت این تأثیر مثبت بوده یا منفی، اما به طور قطع فضای ادبی سنتی را تا حدی تحتالشعاع قرار داده است.
شبی مشغول تحقیق و ضبط مطالب درباره گویش ملایری بودم، حس خاصی بر من غلبه کرده بود و همان شب شعری گفتم که بخشی از آن چنین است:
«چقدر با خون، به جنگ و به ستیز… نه شعرت روی میزم، نه کاغذ». این شعر در همان حال و هوا سروده شد و گویی بخشی از جانم بود، من بر این باور هستم که باید این گویش شیرین و غنی را حفظ کرد؛ اگر این کار انجام نشود، این زبان آرامآرام از یادها خواهد رفت.
حدود 15 تا 20 سال با هفتهنامه عندلیب همکاری داشتم و برای آن مطالب و مقالاتی مینوشتم، بیشتر این مطالب انتقادی و اجتماعی بودند و با نام مستعار «عابران اجتماعی شهر» منتشر میشدند. این مطالب بازتاب خوبی داشت و با استقبال روبهرو میشد، بعدها هفتهنامه تعطیل شد، اما در دوران فعالیتش بستری برای طرح مسائل فرهنگی و اجتماعی مردم ملایر بود.
استاد «رضا جواهری» از معلمان تأثیرگذار برای من بود و یک شعر در وصف او سرودهام که اینگونه آغاز میشود: «با آنکه نشسته برف پیری/ بر روی غرور بالهایم»؛ این شعر برای هرکس که در راه علم و ادب گام برداشته، میتواند یک ادای احترام باشد و آن را به همه عاشقان آموزش تقدیم میکنم.
* آیا ادبیات بومی سرمایهای در معرض فراموشی است؟
چشمانداز برای آینده ادبیات بومی خیلی مشخص نیست؛ متأسفانه در ملایر تعداد شاعرانی که به زبان بومی شعر میسرایند، بسیار اندک است. شاید فقط من، آقای حیدری و یکی دو نفر دیگر باشیم و این نشان میدهد که ادبیات محلی هنوز نتوانسته خود را بهعنوان یک سبک جدی، در میان نسل جدید تثبیت کند.
درحال حاضر برخی اشعار نیمایی به زبان محلی نوشته میشود، اما هنوز بهصورت منسجم و جدی دنبال نمیشوند؛ اگر آنها را ثبت نکنیم، این فرهنگ از دست میرود.
* هماکنون اثر دیگری در دست تألیف دارید؟
در تدارک انتشار کتابی با یکهزار و 700 صفحه درباره واژگان بومی و همچنین درحال بازنگری کتاب لغات محلی ملایر که قبلاً در 160 صفحه چاپ کرده بودم، هستم. اگر خدا بخواهد، این کار میتواند مرجعی کامل برای زبان و گویش ملایری باشد.
من متخلص به «ف شبگیر» هستم و تاکنون مجموعههایی همچون «لغات و اصطلاحات ملایری»، «گُلِ کاسَه اِشکِنَک»، «به پاییز دلم سیلی نکردی» و مجموعه شعر ملایری «دِلِم دودِ تونِه کِردَه دُوارَه» را به چاپ رساندهام و کتابهای «متلهای ملایری» و مجموعه شعر «بافه گل» در دست تألیف است.
* به گزارش خبرگزاری ایرنا
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.