کرامت زن؛ واقعیت توانمندسازی و ضرورت اصلاح مسیر
در آستانه میلاد سراسر نور حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها قرار داریم و این مناسبت، همواره فرصتی است برای بازاندیشی در جایگاه زن و برای نگاهی دوباره به مسیری که جامعه ما در تربیت، رشد و شکوفایی زنان طی کرده است. سخنان اخیر رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از بانوان نیز بار دیگر این نکته را یادآور شد که کرامت زن نه یک شعار، بلکه یک بنای معرفتی و تمدنی در اندیشه اسلامی است؛ بنایی که اگر درست دیده و بهدرستی عملیاتی شود، میتواند ظرفیتهای شگفتانگیزی را در جامعه آزاد کند.
وقتی از زن ایرانی سخن میگوییم، اغلب دو تصویر افراطی در رسانهها برجسته میشود: تصویری تیره و سرشار از ناتوانی و محرومیت، یا تصویری کاملاً بینقص و بری از هر چالش و فشار. اما واقعیت جامعه ما هیچیک از این دو نیست. حقیقت، در میانه این طیف میدرخشد؛ جایی که زنان ایرانی در چهار دهه اخیر به پشتوانه کرامت اسلامی و حمایتی که گفتمان انقلاب به آنان بخشیده، توانستهاند در عرصههای مختلفی بدرخشند؛ از میادین ورزشی تا کرسیهای اندیشهورزی و تولید علم، همه و همه تابلوهای درخشانی از زیست بانوی ایرانی ارائه میدهند، اما زنان در جامعه ما درعینحال با مجموعهای از چالشهای ساختاری، فرهنگی و اجتماعی نیز روبهرو هستند که نیازمند اصلاح و بازنگری است.
نخست باید به این واقعیت اشاره کرد که زنان ایرانی در فضای بهنسبه امن جامعه دینی، مسیری کمنظیر را طی کردهاند. امروز دختران ما با خیالی آسودهتر از بسیاری از کشورهای دنیا از خانه خارج میشوند، درس میخوانند، کار میکنند، به دانشگاه میروند، کسبوکار راه میاندازند، در رسانه و هنر و ورزش فعالیت میکنند و در بسیاری از حوزهها به قلههای علمی و اجتماعی میرسند. این امنیت نسبی، برخاسته از همان تصویر کرامتی است که اسلام برای زن ترسیم کرده؛ تصویری که زن را شیء نمیبیند، او را در معرض بازار مصرف قرار نداده و بدن او را ابزار فروش یا تبلیغ نمیکند. به عبارت دیگر شخصیت انسانی زن است که در نظام اندیشه اسلامی حتی مخاطب فرشتگان میشود و دامن او انسان را به معراج میرساند. بیتردید همین رهایی از شیءانگاری، یک سرمایه تمدنی است که کمتر جامعهای به آن رسیده است.
در کنار این امنیت، حمایتهای رهبر انقلاب از زنان، بهویژه بر ضرورت حضور اجتماعیِ عفیفانه، رشد علمی، مسئولیتپذیری و توانمندسازی بانوان، همواره یک نقطه اتکا و هویتبخش برای جامعه زنان بوده است. ایشان در سخنان اخیرشان بار دیگر تأکید کردند که زن باید در مرکز خانواده بدرخشد؛ اما این مرکزیت به معنای حذف نقش اجتماعی او نیست، بلکه به معنای فراهم کردن بستری است که استعدادهای زن، بدون فشار و بدون تحمیل الگوهای مردانه، شکوفا شود. این نگاه، مبنای یک سیاستگذاری نوین میتواند باشد سیاستی که هنوز در لایههای مختلف اجرایی آنگونه که باید، ظهور نیافته و در لایههای مختلف تصمیمسازی و سیاستگذاری جریان نیافته است.
واقعیت این است که زنان ایرانی با وجود تمام پیشرفتهایی که داشتهاند، همچنان با برخی موانع ساختاری روبهرو هستند. نگاه مردانه و گاه مردسالارانه در برخی سازمانها و نهادها باعث شده است فرصتهای مدیریتی و حرفهای برای زنان متناسب با تواناییها و ویژگیهایشان تعریف نشود. بسیاری از موقعیتهای شغلی و اجرایی براساس الگوی مردانه طراحی شدهاند و همین امر باعث میشود زنانی که به این جایگاهها میرسند ناچار شوند نقش خود را با الگوهای قدرتمحور و رقابتی هماهنگ کنند. الگویی که با ساختار وجودی و روانی بسیاری از زنان سازگار نبوده و درنهایت آنان را فرسوده میکند. این فشارها نه ضعف زن، بلکه نتیجه ناهماهنگی میان ساختار و جنسیت است؛ مسئلهای که باید جدی گرفته شود.
مشکل دیگری که زنان با آن مواجه هستند، تعارض میان نقشهای خانوادگی و مسئولیتهای شغلی است؛ جامعه ما هنوز ابزارها و سیاستهای لازم را برای تسهیل این هماهنگی فراهم نکرده است. نبود سازوکارهای حمایتی برای مادران شاغل، فقدان نظامهای انعطافپذیر کاری، نگاه سنتی برخی کارفرمایان و همچنین نبود خدمات اجتماعی گسترده برای مراقبت از کودکان، موجب شده است بسیاری از زنان در مسیر رشد با دوگانهای دشوار (یا خانواده را قربانی کنند و یا شغل را»، مواجه شوند. درحالی که در منطق خانواده اسلامی، هیچیک از این دو نباید قربانی دیگری شود، بلکه باید ساختاری فراهم شود که زن بتواند بدون فرسودگی، هم نقش مادری و هم نقش اجتماعی خود را به بهترین شکل ایفا کند.
بااینحال و با وجود همه این فشارها، جامعه ایران شاهد هزاران زن موفق، اندیشمند، مدیر، کارآفرین، استاد دانشگاه، پژوهشگر، هنرمند، ورزشکار و فعال اجتماعی است که با تکیه بر همان کرامتی که دین برایشان قائل است، توانستهاند مرزهای جدیدی را فتح کنند. این زنان تصویری روشن از آینده ایران ارائه میدهند، آیندهای که در آن زن نه سایهای بر دیوار جامعه، بلکه ستون پیشرفت آن است.
یادداشت حاضر بر آن نیست که مشکلات را نادیده بگیرد، بلکه میخواهد نشان دهد مشکل اصلی در نارسایی سیاستها است و نه در توان زنان. توان زن ایرانی اثبات شده است؛ آنچه نیاز به بازنگری دارد، ساختارهایی است که هنوز متناسب با نیازهای زن امروز طراحی نشدهاند؛ جامعهای که در آن نیمی از جمعیت احساس فرسودگی میکند، جامعهای نیست که بتواند به سرعتِ مطلوب پیشرفت برسد. اگر کرامت زن باور اصلی ما است، باید در سیاستهای اشتغال، مدیریت، آموزش، رسانه و خانواده، تجلی پیدا کند.
درنهایت، اگر بخواهیم به سمت جامعهای برویم که زنان در آن با آرامش، امنیت، عزت و فرصت برابر رشد کنند، باید شکاف میان گفتار و سیاست را کاهش دهیم. سخنان درخشان درباره کرامت زن باید بیش از گذشته به مدلهای عینی، به قوانین حمایتی، به فرصتهای مناسب، به ساختارهای استاندارد و به فرهنگسازی مداوم تبدیل شوند. جامعهای که زنانش با کرامت زندگی کنند، جامعهای است که در آن خانواده سالم، نسل سالم و آیندهای روشنتر رقم خواهد خورد.