شناسه خبر:70372
1402/3/28 09:30:46

سپهرغرب، گروه اجتماعی: یک پژوهشگر طی یادداشتی نوشت: تغییر قلمرو و معنای بدحجابی به‌ویژه پس از ماجراهای اخیر کشور تشدید هم شده است؛ این معنای جدید را می‌توان تحت عنوان «کشف حجاب سیاسی» توضیح داد.

ابوالفضل اقبالی، پژوهشگر طی یادداشتی با عنوان «حجاب، سیاست و روندهای پیش‌ رو در جامعه ایرانی» نوشت: برای داشتن تصویر درست از آینده وضعیت حجاب در کشور، باید نگاهی به روند تحولات آن از گذشته تاکنون انداخت.
تغییرات پوشش در جامعه ایرانی از ابتدای دهه 70 با ضرب‌آهنگ نه‌چندان سریع، اما به‌صورت محسوس درحال فاصله گرفتن از الگوی رایج و مسلط از حجاب شرعی (چادر) بوده و ماهیت این تغییرات نیز کاملاً فرهنگی- اجتماعی و فاقد سویه‌های سیاسی جدی است.
بستر اصلی تحولات پوشش بانوان از دهه 70 تاکنون، تغییر در الگوی مواجهه حکمرانی ما با «زنان» است. نظام حکمرانی کشور پس از جنگ شاهد چرخشی در رویکردها و ادبیات مدیریتی خود به سمت الگوهای توسعه‌محور بود.
محوریت برنامه‌های توسعه در کشور از ابتدای دهه 70 گواه این چرخش مدیریتی است. چنین چرخشی از سوی جامعه ما در آن دوران نیز کاملاً پذیرفته شده و قابل همراهی بود؛ برای یک کشور جنگ‌زده، چه چیزی بهتر از «سازندگی»؟
می‌دانیم که نیروی انسانی نبض توسعه است؛ توسعه و نوسازی در کشور بدون داشتن ظرفیت‌های انسانی متخصص و کارآمد در عرصه‌های مختلف امکان تحقق ندارد. بنابراین حرکت سریع و پُرشتاب به سمت توسعه نیازمند آموزش و به‌کارگیری گسترده نیروی انسانی در زمینه‌های مختلف است؛ در اینجا تنها چیزی که هیچ موضوعیتی ندارد، جنسیت افراد است! توسعه یک الگوی مواجهه با نیروی انسانی بیشتر نمی‌شناسد که آن هم کاملاً کورجنس است.
کشور برای حرکت در مسیر توسعه نیاز به مهندس، پزشک، مدیر، حسابدار، تکنسین، کارمند و غیره دارد و چه فرقی می‌کند که زنان حسابدار، کارمند و مهندس باشند یا مردان؟ مهم آموزش و تخصص است که در مدرسه و دانشگاه آن‌ها را با یک الگوی واحد آموزش می‌دهیم.
ما به پیروی از مدرنیته، یک الگوی مشارکت اجتماعی برای افراد سراغ داشتیم و آن را ابتدا برای مردان پیاده کردیم. بعدها فهمیدیم که به نیروی انسانی بیشتری نیاز داریم و بنابراین به فکر استفاده از جمعیت زنان افتادیم و آمدیم در اسناد بالادستی کشور نوشتیم «زنان نیمی از ظرفیت جامعه هستند و باید آن‌ها را در مسیر توسعه کشور به‌کار بگیریم!» اما الگوی به‌کارگیری همانی بود که برای مردان اجرا کردیم. خروجی چه شد؟
ما با انبوهی از مردانِ محجبه در کشور مواجه شدیم که رفته‌رفته نسبت به استانداردهای دوگانه میان زن و مرد معترض و مردد شدند. تردید و اعتراضشان هم کاملاً به‌جا و طبیعی بود؛ زیرا معنی ندارد وقتی شما از زنان انتظار دارید در جامعه حضوری کاملاً مردانه داشته و دوشادوش آن‌ها در اداره و بازار و خیابان فعالیت اجتماعی کنند، ارزش‌ها و انتظارات جنسیتی متفاوتی را نیز اعمال کنید! شما حق ندارید به مردان فعال در اجتماع جواز پوشیدن تیشرت در دمای 40 درجه تابستان بدهید، اما از زنان فعال در اجتماع انتظار پوشیدن چادر و رعایت حجاب داشته باشید! چون اساساً حجاب برای ساختِ هویتی و کنشی مرد طراحی نشده است!
ما ظرفیت زنان را به‌درستی در مناسبات جامعه درگیر نکردیم و از آن‌ها به‌عنوان ظرفیتِ جایگزین مردان بهره گرفتیم. غافل از اینکه زنان نیمی از ظرفیت جامعه نیستند، بلکه زنانگی نیمی از ظرفیت جامعه است؛ بنابراین باید الگوی مشارکت اجتماعی زن و مرد با یکدیگر متفاوت باشد تا انتظارات جنسیتی معنی‌دار باشند.
این موضوع نه‌فقط درباره، حجاب بلکه در مورد سایر ارزش‌های ناظر به جنس نیز همین‌گونه است؛ مثال دیگرش فرزندآوری و انتظار ایفای هم‌زمان نقش‌های مادری، همسری و خانه‌داری از زنی است که مدرک فوق لیسانس و دکترا گرفته، برای اینکه به نحو برابر با مردان از فرصت‌های اجتماعی و شغلی در جامعه بهره ببرد. بگذریم!
حجاب در جامعه‌ای با مختصات فرهنگی اقتصادی پیچیده مانند ایران یک پارادوکس بزرگ است و مادامی که این پارادوکس میان انتظارات و بسترها رفع نشود، ماجرای حجاب در ایران حل‌وفصل نخواهد شد. بنابراین مهم‌ترین راهکاری که درباره حل ریشه‌ای و اساسی مسئله حجاب (و حتی مسائل دیگری چون طلاق، جمعیت و غیره) وجود دارد، بازنگری در الگوی مواجهه حکمرانی ما با زن است. با همه این صحبت‌ها، به‌هرحال تا اینجا حجاب در قلمرو امر فرهنگی قابل تعریف است.
   تغییر سویه‌های بدحجابی در جامعه امروز ایران
بدحجابی در دهه اخیر سویه‌های جدیدی نیز پیدا کرده و به دلایل متعددی وارد قلمرو سیاست و امنیت شده است. این تغییر قلمرو و معنای بدحجابی به‌ویژه پس از ماجراهای اخیر کشور تشدید هم شده؛ این معنای جدید را می‌توان تحت عنوان «کشف حجاب سیاسی» توضیح داد. یعنی نفی حجاب به‌عنوان پرچم و نماد هویتی نظام جمهوری اسلامی که در گفتار مخالفان و اپوزیسیون در خفا و علنی تکرار شده است.
این تغییر نگرش نسبت به مسئله بدحجابی و کشف حجاب هم دشمنان نظام و هم مسئولان نظام را وارد فاز جدیدی از مواجهه با مسئله کرده است. بدون اغراق یا تعارف باید بگویم که هر دو سر ماجرا امروزه به این نتیجه رسیده‌اند که «حجاب ناموس جمهوری اسلامی است»؛ بنابراین این کشمکش سیاسی نسبت به حجاب حداقل تا آینده نزدیک ادامه‌دار خواهد بود و هم جمهوری اسلامی روش‌های مقابله با این مسئله را تقویت و مؤثرتر خواهد کرد و هم مخالفان نظام نسبت به این مسئله حساس‌تر خواهند شد.
   ما و کشف حجاب سیاسی
شاید اگر ادعا کنیم که در سپهر اجتماعی جامعه ایران، مسئله‌ای ذوابعادتر از «حجاب» وجود ندارد، سخن گزافی نیست. روندهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی متعددی وضعیت امروز حجاب را موجب شده‌اند. بنابراین برای فهم و مدیریت این مسئله نیز باید به رویکردهای چندوجهی نزدیک شد؛ اما صرف نظر از وجوهِ متکثرِ مسئله حجاب در ایران، یک گزاره‌ حتمی و خدشه‌ناپذیر درباره آن وجود دارد که سرعت و گستردگیِ تبدیل «کشف حجاب» به نماد مبارزه سیاسی با نظام است.
در وضعیت اکنون ما، کشف حجاب در ماهیت و معنای خود، تفاوتی با شعار دادن در خیابان و شعارنویسی روی دیوار و غیره ندارد. هر دو کنشی معطوف به نفی نظم سیاسیِ مستقر هستند؛ قطعاً هیچ تحلیلگر و صاحب‌نظری انکار نمی‌کند که همین شعار دادن در کف خیابان هم ریشه‌های متعددی از جنس اقتصاد، سیاست و فرهنگ دارد. اما به‌هرحال برای تمام نظامات سیاسی دنیا مفروض بوده که «خیابان قلمرو امنیت است»؛ بنابراین هر اقدامی معطوف به مقابله با نظم سیاسی مستقر در عرصه خیابان، فارغ از ماهیت و ابعادِ متکثر آن، دلالتی امنیتی دارد. امر امنیتی نیز لاجرم نیازمند راهکارهای کوتاه‌مدت است. پدیده کشف حجاب در وضعیت کنونی به اعتبار وجه امنیتی آن، نیازمند راهکار کوتاه‌مدت برای مدیریت و کنترل بوده و بدیهی است که کار فرهنگیِ بلندمدت راهکار کارآمدی برای مدیریت این غائله‌ کف خیابان نیست.

شناسه خبر 70372