شناسه خبر:74725
1402/7/24 14:10:13

سپهرغرب-گروه سیاسی:دو سال از شروع جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز شده بود که تقریبا پابه‌پای فرماندهان جوان بسیج و سپاه راهی جبهه‌های جنگ شد. پیرمردی باصفا و نورانی به نام آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی. عظمت و بزرگی او در بین رزمندگان اسلام به حدی بود که رمز یکی از موفق‌ترین عملیات‌های نظامی ایران توسط ایشان به فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه پیشنهاد شد و عملیات با همان رمز آغاز شد و به پیروزی رسید.

بیست و سوم مهر ماه چهل و یکمین سالروز ترور و شهادت آیت‌الله عطاء‌الله اشرفی اصفهانی در سال 1361 است.

خبر کوتاه و دردناک بود، آیت‌الله اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه در محراب نماز ترور شد. او پنجمین امام جمعه بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دست نیروهای التقاطی گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسید.

این گروهک تروریستی قبل از ایشان آیات عظام سید محمدعلی قاضی طباطبایی، سید اسدالله مدنی، محمد صدوقی و سید عبدالحسین دستغیب را به شهادت رسانده بود.

با محرز شدن قصد و نیت واقعی مارکسیست‌های اسلامی و بسته شدن راه‌های نفوذ آنان به مراجع قدرت در نظام انقلاب اسلامی، بیش از پیش سر در لاک نفاق فرو بردند و با به تن کردن لباس نفاق و گرفتن تسبیح به دست، دست به اسلحه بردند و قتل‌عام مردم و مسوولان سیاسی و مذهبی را شروع کردند.

مارکسیست‌های اسلامی جریانی التقاطی بودند که به سرکردگی گروههای چپ از جمله سازمان منافقین و گروهک فرقان در نخستین ماههای پیروزی انقلاب اسلامی دست به جنایت‌های خونینی زد.

صاحبان این تفکر انحرافی و منحرف، به خیال خود با تلفیق اصول اسلام و مارکسیسم می‌توانستند نوعی تفسیر بدیع و مارکسیستی از اسلام ارائه دهند. آنان بدون اعتقاد به جامعیت اسلام و بدون باور و اعتقاد قلبی به احکام عمیق آن و با تمسک به ظاهر آیات قرآن و خطبه‌های نهج البلاغه بی‌آنکه با بزرگان و علمای اسلام ارتباط معنادار و پیوسته‌ای داشته باشند تا بتوانند مفاهیم و رازهای اسلامی را درک کنند، «اسلام انقلابی» را به جای «انقلاب اسلامی» بین اعضای خود رواج دادند و تلاش زیادی کردند تا با استفاده ابزاری از احکام اسلام خود را به بدنه قدرت نظام جدید سیاسی ایران نفوذ دهند اما درایت آیت‌الله العظمی سید روح‌الله موسوی خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی راه را بر آنان بست و در امواج سهمگین فکری و اسلامی خودشان غرق و مرعوب انقلاب اسلامی کردند اما آنان چشم طمع به عالی‌ترین مناصب سیاسی نظام داشتند و به این راحتی‌ها دست‌بردار نبودند.

با وجودی که مسعود رجوی به لطف جاسوسی‌هایی که برای ساواک بر علیه همفکران و رفقایش در زندان ساواک در سال 1350 انجام داده بود و باز به لطف خوش‌رقصی‌ها و جاسوسی‌های برادرش کاظم در سوییس، جانش را از چنگ ماموران رژیم پهلوی نجات داده بود و موسی خیابانی و اشرف ربیعی و بعدها مریم رجوی و دیگر مزدوران گروهک تروریستی منافقین را دور خودش جمع کرده بود، باز شهامت رودررویی آشکار با نظام جمهوری اسلامی را نداشت. او و همفکرانش با متحد شدن با جریان سیاسی سید ابوالحسن بنی‌صدر رییس‌جمهور معزول و با به تن کردن لباس نفاق، دستور ترور مردم و مسوولان را از داخل ایرانی و بعد از فرانسه داد.

بر اساس اسناد به جا مانده از رژیم پهلوی، ارتشبد نعمت‌الله نصیری رییس وقت ساواک در نامه‌ای به واحد دادرسی ارتش، مسعود رجوی را از «همکاران» خود در ساواک معرفی کرد و نوشت: «در جریان تحقیقات، کمال همکاری را در معرفی اعضای گروه مکشوفه به‌عمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده است... ت. مسعود رجوی پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه‌ها همکاری‌های صمیمانه‌ای با مأمورین به‌عمل آورده لذا به نظر ساواک استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد.»

روزنامه کیهان نیز در ستون اعلام اعدام خبر چهار تن از اعضای سازمان از جمله ناصر صادق، محمد بازرگانی، علی باکری و علی میهن‌دوست با اشاره به سرنوشت مسعود رجوی در این پرونده نوشت: «مسعود رجوی نیز که به همین اتهامات تحت تعقیب بوده و در دادگاه‌های عادی و تجدیدنظر به اعدام محکوم گردیده بود، چون در جریان تعقیب، کمال همکاری را در معرفی اعضای جمعیت به‌عمل آورده و در داخل زندان نیز برای کشف کامل شبکه با مأمورین همکاری نموده، به‌فرمان مطاع مبارک شاهانه، کیفر اعدام او با یک درجه تخفیف به زندان دائم با اعمال شاقه تبدیل گردیده است.»

رجوی و سایر اعضای گروهک تروریستی منافقین بعد از آزادی از زندان ساواک بار دیگر سازمان متلاشی شده «مجاهدین خلق» را دور خود جمع می‌کند و سازمان به سرعت خانه‌های تیمی دست و پا کرد.

با اوج گرفتن تنش‌های سیاسی در کشور و عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا و رای مجلس به عدم کفایت سیاسی او، گروهک منافقین از تاریخ 30 خرداد 1360 آشوب‌های مسلحانۀ خیابانی را در اقصی نقاط کشور شروع کرد و تیم‌های ترور روزانه چندین عملیات تروریستی را انجام دادند.

عطاءالله در سال 1281 از حجت‌الاسلام و المسلمین میرزا اسدالله در شهر سده - خمینی‌شهر - متولد شد. او خواندن و نوشتن و آموزش دروس مقدمات علوم دینی را نزد سید مصطفی در خمینی‌شهر گذراند و در 12 سالگی برای ادامه تحصیل به مدرسه نوریه اصفهان رفت.

حافظه وی به قدری قوی بود که در 9 سالگی کتاب شعر نصاب‌الصبیان نوشته ابونصر فراهی شاعر و عارف افغانی را از حفظ خواند.

او تا 20 سالگی پای درس آیات عظام سید مهدی درچه‌ای، سید محمد نجف‌آبادی، سید حسن مدرس و فشارکی نشست. عطاءالله دوره طلبگی را در فقر شدید پشت سر گذاشت.

او در توضیح وضعیتش در این دوران در خاطره‌ای تعریف کرد: «دوشنبه خوراکم تمام می‌شد سه‌شنبه دو ریال پولم را خرج می‌کردم و چهارشنبه که آخرین روز تحصیل بود، بدون پول و غذا می‌گذراندم.... در زمانی در حجره‌ای با سه نفر دیگر در مدرسه نوریه اصفهان زندگی کردم. بسیاری از روزها نه چای داشتیم نه نفت و نه قند. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالت‌های مدرسه استفاده می‌کردم. در روزهای جمعه به یکی از مساجد دور افتاده اصفهان می‌رفتم و از صبح تا عصر در آن مسجد درس‌های یک هفته را دوره می‌کردم در مدت 12 ساعتی که آنجا مطالعه می‌کردم غذای من فقط مقداری دانه ذرت برشته بود.»

عطاءالله جوان در سال 1302 برای آموختن دروس دینی پیشرفته به حوزه علمیه قم رفت. او در سال 1321 در 40 سالگی از آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری اجازه اجتهاد گرفت و در سال 1335 به فرمان آیت‌الله سید حسین طباطبایی بروجردی، قم را برای تبلیغ و نشر معارف و احکام دین و تقویت بنیه دینی و مذهبی مردم، به سمت کرمانشاه ترک کرد.

از او سه پسر به نام‌های حسین، محمد و احمد و دو دختر به نام‌های عزت و عصمت به یادگار ماند. ایشان تا مهر 1361 و لحظه شهادتش طلاب و شاگردان بسیاری را تربیت کرد.

***رمز عملیات فتح‌المبین

آیت‌الله اشرفی اصفهانی با وجود سن بالا با شور فراوان به جبهه‌های جنوب و غرب کشور می‌رفت. او در خاطراتش از آن دوران، گفت: «وقتی به جبهه می‌روم، تا مدتی روحیه‌ام قوی است. قدرت خدا در جبهه‌هاست. هر کس می‌خواهد خدا و دست خدا را ببیند، به جبهه‌ها برود. باور کنید اگر من دستم رعشه نداشت، چند روزی برای اسلحه‌آموزی می‌رفتم و با کمال افتخار مانند حبیب بن مظاهر آنجا در راه اسلام کشته می‌شدم.»

شهید اشرفی اصفهانی رمز عملیات فتح‌المبین را به فرمانده وقت نیروی زمینی پیشنهاد داد و گفت: «حضرت زهرا(س) مظهر غضب خداوند است و اگر این عملیات به نام آن حضرت شروع شود، قطعا پیروز می‌شوید.»

***سوء قصد سه‌باره

هر چند که آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی امام جمعه وقت کرمانشاه ساعت 12:15 ظهرِ 23 مهر 1361 توسط عامل سازمان تروریستی منافقین ترور شد و به شهادت رسید اما بر اساس اسناد منتشر شده در کتاب زندگی و مبارزات آیت‌الله شهید اشرفی اصفهانی، ترور ایشان، اولین سوء قصد سازمان به جان ایشان نبود.

طبق این کتاب «اولین سوء قصد به آیت‌الله در ماه رجب 1400 هجری قمری مصادف با خرداد 1359 اتفاق افتاد. خانه‌ ایشان و خانه‌های همسایگان به وسیله‌ بمب صوتی که نزدیک آن کار گذاشته شده بود به لرزه درآمد، طوری که کلیه‌ شیشه‌های این خانه‌ها شکست، البته آیت‌الله اشرفی اصفهانی به هنگام وقوع این حادثه به زیارت حضرت امام رضا(ع) مشرف شده بود.

این ترور را فردی به نام نریمان آذرافروز اهل روستای جان جمال از توابع شهرستان سنقر کلیایی انجام داد که بعدها شناسایی و به دار مجازات آویخته شد.

دومین سوء‌قصد نافرجام به جان آیت‌الله در تیر 1360 اتفاق افتاد. بر اساس گزارش خبرنگار کیهان از کرمانشاه ساعت 12:30 هنگامی که حاج‌آقا و یکی از محافظان ایشان قصد ورود به مسجد بروجردی را داشتند، سه مهاجم مسلح که خود را داخل پیکان زرد رنگ مقابل مسجد مخفی کرده بودند به آنان حمله‌ور شدند. آنان ابتدا قصد داشتند با کلاشینکف به امام جمعه کرمانشاه تیراندازی کنند ولی به علت گیر کردن گلوله در لوله‌ اسلحه، موفق به این کار نشدند. اما مهاجمان دست‌بردار نبودند و هنگام فرار یک نارنجک به سوی امام جمعه پرتاب کردند که بر اثر انفجار نارنجک یک زن شهید و پنج نفر مجروح شدند.

به دنبال این حادثه، دو اتومبیل ژیان با ایجاد تصادف ساختگی راه را بستند و دقایقی بعد که پلیس و سپاه سر رسیدند، مهاجمان مسلح و سرنشینان دو اتومبیل ژیان از صحنه‌ حادثه گریختند.»

با مرعوب شدن گروهک تروریستی منافقین، نقشه سومین ترور ریخته شد. آنان بهترین زمان را نماز جمعه 23 مهر 1361 و بهترین مکان را محراب نماز جمعه تعیین کردند و مجری عملیات ساعت 12:15 این گروهک تروریستی را به آرزویش رساند.

***وصیت‌نامه عطاءالله

آیت‌الله اشرفی اصفهانی قبل از شهادت وصیت‌نامه خود را این چنین نوشت: «بر حسب وظیفه شرعیه که به عهده هر فرد مسلم و مؤمن و مسلمه و مؤمنه است که باید قبل از مرگ وصیت کند این چند کلمه را این بنده عاصی و محتاج به رحمت خالق عالم من باب وصیت در این ورقه ذکر می‌کنم.

در حالت صحت و سلامتی بدن و عقل و لاحول ولا قوه الا بالله العی العظیم و هو حسبی و نعم الوکیل و انا اشهد الله و اشهد جمیع الانبیاء و رسله و ملائکه و جمیع خلقه بانه عزاسمه و جله جلاله و عظمه شانه لااله الاالله هوالحی القیوم السمیع البصیرو آن محمدا" صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و انه خاتم النبیین و آن علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و انه وصی رسول الله و وزیره و خلیفه من بعده و آن فاطمه الزهراء سیده نساء العالمین و آن الائمه من ولد هما الحسن و الحسین و علی ابن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الحجه بن الحسن المهدی الامام المنتظر علیهم سلام الله و برکاته و رحمه و رضوانه مادامت حیا و مادامت السموات و الارض هم ائمتی و سادتی و اشهد آن الموت حق و الجنه حق والدار حق و آن الساعه آتیه لاریب فیها و آن الله یبعث من فی القبور و امنیت بجمیع انبیائه و رسله و کتبه و ملائکه اللهم صلی علی محمد و آل محمد یا من یقبل الیسیر و یعفوعن الکثیر اقبل متی الیسیر و اعف عنی الکثیر انک انت الغفور الرحیم و اسئلک یارب بمحمد و آله صلواتک علیهم و بدم الحسین آن تعفو عنی و تقفرلی و ترحمنی و تستر عیوبی فی الدنیا و الاخره یا کریم یا رحیم و یا رؤفا بالعباد المؤمنین

و بعد به سه نفر از بنده‌زاده‌ها حاج آقا حسین و حاج آقا محمد و آقا احمد و دو نفر از صبیه‌ها عزت آغا و عصمت آغا وصیت می‌کنم به تقوی و پرهیز از گناه و عفت و پاکدامنی و مودت و دوستی با هم و حفظ کردن ناموس‌های آنها امر حجاب را و اقامه نماز در اوقات خود و سایر واجبات شرعیه و این که حقیر را در هر حالی از دعاهای خیر و طلب مغفرت و رحمت فراموش نکنند و آن‌ها را به خدا می‌سپارم و دختر و عروس و نوه و همشیره‌های حقیر اگر رعایت حجاب اسلامی را نکنند مورد نفرین واقع می‌شوند در حال حیات و ممات و خداوند بصیر و خبیر است به اعمال ماها و مدفن این جانب در تخت فولاد قرار دهید. ان‌شاءالله»

***واکنش روح‌الله

ساعتی بعد خبر ترور و شهادت آیت‌الله اشرفی اصفهانی به جماران و حضرت امام خمینی رسید. ایشان همان روز در تجلیل از شخصیت ایشان و محکومیت اقدام منافقین، نوشتند: «چه سعادتمندند آنان که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند، و در آخر عمر فانی به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاء الله آرزو می‌کنند، نایل آیند. چه سعادتمند و بلند اخترند آنان که در طول زندگانی خود کمر همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته و پایان زندگانی خویش را در راه هدف الهی با سرافرازی به خیل شهدای در راه حق پیوستند.

چه سعادتمند و پیروزند آنان که در نشیب و فرازها و پست و بلندی‌های حیات خویش به دام‌های شیطانی و وسوسه‌های نفسانی نیفتاده و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون خرق نموده و به قرارگاه مجاهدین فی سبیل‌الله راه یافتند.

چه سعادتمند و خوشبختند آنان که به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمری را به زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در اقامه جمعه با دست یکی از منافقین و منحرفین شقی، فائز و به والاترین شهید محراب که به دست خیانتکار اشقی الاشقیا به ملأ اعلا شتافت، ملحق شدند.

شهید عزیز محراب این جمعه ما، از آن شخصیت‌هایی بود که این جانب یکی از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. این وجود پر برکت متعهد را قریب 60 سال است می‌ شناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء‌الله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی‌ و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می‌شناسم و در عین حال مجاهد و متعهد و قوی‌النفس بود.

او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان مجاهد بود و از مصادیق بارز رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْه بود. و رفتن او ثلمه بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود.

خداوند او را در زمره شهدای کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید. ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند.

این بزرگوار مثل سایر شهدای عزیز ما به جوار رحمت حق پیوست، و ملت مجاهد و قوای مسلح سلحشور ما با عزمی راسخ‌تر به پیشبرد انقلاب ادامه می‌دهند و آنان که به ادعای واهی خود کوس طرفداری از خلق را می‌زنند و با خلق خدا آن می‌کنند که همه می‌دانند، در این جنایت عظیم چه توجیهی دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمی خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار 80 ساله چه قدرتی کسب می‌کنند و چه طرفی می‌بندند؟ و آنان که در سوگ این جنایتکاران اشک تمساح می‌ریزند و از جریان حکم خدا درباره آنان شکایت دارند، چه انگیزه‌ای دارند؟

آیا انتقام از جمهوری اسلامی به شهادت رساندن یک عالم پارساست و به آتش کشیدن یک عده کودک و زن و مرد و توده‌های رنجکش است!؟ آیا راه به حکومت رسیدن و قدرت را به دست آوردن، این نحوه جنایات است؟»

 

شناسه خبر 74725