وقتی صحبت از بازیافت به میان میآید منظور یک کار تخصصی بر پایه علم، صنعت و مبتنی بر استانداردهای لازم است نه یک فرایند سیاه انسانی و کف خیابانی با حاشیهسازیهای منفی.
با پیشرفت تکنولوژی و زندگی شهرنشینی هم اکنون وجود زبالهها ( اعم از صنعتی، بهداشتی، خانگی و...)به مهمترین چالش زیستمحیطی روزگار انسانها تبدیل و متعاقبا کشورها نیز بنابر نوع سیاست و توان خود رویههای متفاوتی را برای خلاصی از شر آنها در پیشگرفتهاند.
البته تولید زباله در دنیای امروز امری اجتنابناپذیر است اما فاجعه درست از جایی آغاز میشود که با کوهی از زباله روبهرو هستیم و نمیدانیم چه کنیم، حالا اما در مقابل کشورهایی که در سریعترین و ارزانترین شیوه عموما به دفن و یا سوزاندن زبالهها مبادرت میورزند اما معمول کشورهای توسعهیافته به دلیل گستره فعالیتهای صنعتی و شهرنشینی و تولید و مصرف کالا و متعاقبا داشتن بالاترین نرخ تولید زباله راهکارهای دیگری را در پیش گرفتهاند بدین معنا که آنها براساس شاخصههای توسعه وفرهنگ مدیریت زباله و نیز حفظ محیطزیست شیوهنامههای مدون و تلاشهای علمی و فناورمحوری را در دستور کار قرار دادهاند که باعث میشود بتوانند علاوه بر دفع این مواد از همین پسماندها و دورریزها نیز به کسب سود و درآمد بپردازند.
در این نوع نگرش و در مدیریت زباله، راهکار مهم بعد از کاهش دادن آن، استفاده مجدد یا همان بازیافت است. زیرا در این کشورها این اعتقاد وجود دارد که با توجه به محدودیت منابع معدنی، طبیعی و نفتی تنها بازیافت میتواند منجر به تغییری مثبت و خلاقانه در زندگی شود. این بدان معناست که بازیافت رویکرد مثبتی است که در عین حفاظت از منابع طبیعی، کیفیتهای جدیدی را به زندگی بشر میافزاید.
این همان فرایندی است که امروزه در کشورهایی همچون ایالات متحده، ژاپن، سوئیس و آلمان با گسترهای بسیار وسیع در حال اجراست وحتی برای آن سرمایهگذاریها و فرهنگیسازی بسیاری نیز در قالب طرحهای تفکیک از مبدا تا ایجاد رشتههای دانشگاهی و موسسات علمی زیرساختها و صنایع و واحدهای صنعتی به روز لازم برای بازفرآوری مواد صورت میگیرد.
بسیار جالب است اگر بدانید که در بسیاری از کشورهای پیش گفته تمام و یا بخش اعظمی از هزینههای جاری مربوط به خدمات شهری از محل عواید حاصل از بازیافت مواد و زبالهها تامین میشود درحالیکه به همین میزان نیز به سلامتی و حفظ محیط زیست، تولید و ایجاد اشتغال و یا حفظ منابع و معادن هم کمک میشود.
در عینحال و از جنبه فرهنگی و اجتماعی نیز فرایند تفکیک زبالهها در این کشورها براساس متد کاملا علمی و با کمترین دخالت انسان صورت میگیرد و این موضوع بیشتر در قالب یک وظیفه شهروندی و فرهنگ عمومی و اجتماعی متجلی میشود نه یک فرصت شغلی حاشیهساز برای برخی افراد جامعه.
روایت کار خوب و راه غلط
و اما با افزایش تولید زباله و مشکلاتی که در جمعآوری و دفع آن به وجودآمده کارشناسان بازیابی را به عنوان یک راهکار مهم مطرح نموده تا از رهآورد آن علاوه بر حفظ محیطزیست، شاهد ایجاد برخی فرصتهای شغلی نیز در سطح جامعه باشیم البته در کشورهای پیشرفته تفکیک زباله بهصورت علمی و صنعتی توسط دستگاه با کمترین دخالت انسان و از مبدا صورت میگیرد و ماحصل آن نیز بهعنوان مواد خام مجددا به چرخه تولید بر میگردد فلذا وقتی صحبت از بازیافت به میان میآید منظور یک کار تخصصی بر پایه علم و صنعت و مبتنی بر استانداردهای لازم است
اما این موضوع در کشور ما بیشتر از آنکه ساختار علمی صنعتی و یا حتی زیستمحیطی داشته باشد بیشتر جنبه یک شغل پَست و کف خیابانی را دارد براین اساس که در این نوع فرایند برخی از مردم (عموما طبقات فقیر و بیکار )با جستوجو در میان زبالهها برخی از اقلام قابل بازیابی را جدا و با فروش آنها هزینههای زندگی خود را تامین میکنند که در محاوره عمومی به ایشان زبالهگرد و ضایعاتجمعکن اطلاق میشود.
فرایندی که به دلیل داشتن حاشیههای پر رنگ از آن به عنوان یک پدیده اجتماعی نوین با رنگ خاکستری و سیاه نیز یاد میشود که نه فقط از حیث بهداشتی بلکه از منظر اجتماعی و ناهنجاریهایی که متعاقبا ظهور و بروز پیدا میکند قابل تامل و بررسی است.
در این خصوص بسیاری از کارشناسان موضوع زبالهگردی و ضایعاتجمعکنی را بیشتر از یک شغل ناشی از ضعف مدیریت و برنامهریزی برای پسماند شهری در قالب شناسایی شرکتهای پیمانکار مناسب برای جداسازی زبالهها توسط شهرداری، افزایش مخازن تفکیک زباله از مبدا و همچنین افزایش ایستگاههای بازیافت زباله در محلهها و میادین تلقی کرده و معتقدند که به دلیل بیکاری، تامین مخارج زندگی، تورم و گرانی و بهصورت خاص قبح زدایی از انجام زبالهگردی، دیگر کسی ابایی از این فعالیت ناخوشایند ندارد.
این موضوع از آن حیث قابل تامل است که در گذشته بیشتر زبالهگردها و ضایعاتجمعکنها را افراد معتاد، بیخانمان و کارتنخواب تشکیل میدادند، ولی متاسفانه امروزه به دلیل نیاز به تامین مخارج زندگی و وجود وسایل بازیافتی در داخل زبالهها این معضل اجتماعی در کنار سایر شغلهای کاذب از جمله تکدیگری دستفروشی نیز در حال گسترش است و حتی بسیاری از افراد عادی نیز بهعنوان یک شغل به این کار مشغول هستند.
گو اینکه شاید سیاهترین بخش این موضوع هم حضور گسترده و معنادار زنان و کودکان در این چرخه پر خطر و تهدید و مشقتبار است که تصور میشود در آینده نزدیک مشکلات اجتماعی و بهداشتی زیادی را برای ایشان به دنبال داشته باشد زیرا بیشتر افرادی که به این فعالیت اشتغال دارند عموما، مشمول گروهها و افراد مسئلهدار بود فلذا بسیار دیده یا شنیده میشود که زنان و کودکان مشغول در این چرخه مورد هجوم و تجاوز و یا ضرب شتم و استثمار قرار میگیرند که این نارساییها و ناهنجاریها، ضرورت ساماندهیِ مجموعههای مذکور را اجتنابناپذیر میسازد.
در این خصوص بسیاری از آسیبشناسان براین موضوع تاکید دارند که عمده افرادی که در طی روز و عمدتا در ساعات بامدادی، اقدام به کَند وکاوِ در باکسهای زباله شهر میکنند، مشمول اقشار ضعیف و آسیبپذیر جامعه (از حیث اقتصادی) میشوند و به واقع وجود زباله تفکیکنشده و نیازهای اقتصادی،آنها را به انجام چنین فعالیتهای ناهنجاری سوق میدهد. بنابراین باید پذیرفت که این معضلی است که فارغ از تحتالشعاع قرار دادن الزامات و اقتضائات بهداشتی شهرها،تصویر و سیمای مخدوشی را در اذهان و افکار عمومی ایجاد و ترسیم میکند. که قطعا زیبنده شهر و شهروندان نیست گو اینکه در کنار هم قرارگرفتن مجموعه این نارساییها،ذهنیت تاسفآوری را در بین مردم در خصوص این طیف ایجاد میکند که باید برای رفع این عارضه اقدامات جدیتری مد نظر قرار گیرد
دست سیاه؛تنها عایدی یک ثروت بزرگ
حالا فارغ از جنسیت و سن و سال و یا علت اشتغال بهنظر شما چند نفر ضایعاتجمعکن در همدان وجود دارد؟ ده نفر؟ پنجاه نفر؟ صد نفر؟ ویا.... البته جواب هرچه که باشد هم در اصل ماجرا فرقی نمیکند و آن اصل هم چیزی نیست جز تراژدی فرو رفتن و چرخیدن هزاران دست سیاه و کثیف در سطلهای زباله و و متعاقبا لمس کردن انواع و اقسام اشغالهایی که فقط خدا میداند آلوده به چه مواد متعفن،کثیف و یا میکروب و ویروس هستند.
گو اینکه وجود یک لشگر ژندهپوش ضایعاتجمعکن با چهرهایی ناهنجار و تکیده در گستره یک شهر که با کیسه ای بردو ش و یا چرخی در مقابل هر سطل زباله ای را بررسی و واژگون میکنند هم برای سیما منظر فرهنگ و اجتماعی و بهداشتی یک شهر هم افتخار نیست که بخواهیم از آن تعریف و تحلیلی بیان کنیم.
بسیاری از منتقدان به این نکته تصریح میکنند که هرچند تفکیک زباله و مدیریت اصولی آن در سلامت و طراوت شهر همدان، نقشی اساسی داشته و موجب بازآفرینی برخی از سرمایهها و یا ایجاد فرصتهای شغلی در آن میشود اما این امر در صورتی محقق میشود که با برنامهریزی کارشناسانه و اصولی و تکنولوژیمحور همراه با پیگیریهای مستمر و همگرایی و هم افزایی دستگاههای ذیربط همراه باشد و این در حالی است که فارغ از ضایعههای بهداشتی این پدیده(زباله گردی و فعالیت مراکز نگهداری و جمع آوری ضایعات)، از حیث اجتماعی و ناهنجاریهایی که متعاقبا ظهور و بروز پیدا میکند، میطلبد نسبت به حل و فصل و مدیریت هوشمندانه این پدیده، اقدامات مقتضی عملیاتی و اجرایی شود.
در واقع موضوع اینجاست که وجود ضایعات جمعکنهایی که بدون هیچگونه برنامه و قاعده دست به این کار میزنند بیشتر از فرصتآفرینی موجب تهدیدزایی ( در همه ابعاد و سَویههای اجتماعی،فرهنگی و...) است و نمیتوان به این روند بعنوان یک شغل و یا یک حرکت معقول و توسعه محور نگریست.
این بدان معناست که اطلاق عنوان تفکیک زباله به این شیوه از فعالیت نه فقط،صحیح نیست بلکه تفکیک اصولی و استاندارد زباله، در شکل یک صنعت سودآور زمانی محقق میشود، از مبداء انجام شود که مشمول همان زبالههای منازل، کارگاهها و مراکزی میگردد که بهصورت روزانه تولید زباله میکنند و بهالتبع با تفکیک آن در مبدا، مدیریت سازندهتری در این خصوص اِعمال خواهد شد.در حالیکه روند موجود در شهر ما در اصل وجود بستری است پر خطر برای افراد شاغل در آن که در نهایت چیزی جز یک دست سیاه و پولی ناچیز و یک دنیا حاشیهسازی عایدشان نمی کند.
البته حسب ظاهر مسئولان شهری همدان پیش از این در قالب کارگروههایی همچون سلامت به این موضوع پرداختهاند و اقداماتی نیز از سوی سازمان پسماند شهرداری در این خصوص در دستور کار قرارگرفته ولیکن واقعیت امر اینجاست که ضریب تدابیر و اقدامات انجام شده با میزان مشکلات و نارساییهای موجود همخوان به نظر نمیرسد و حل و فصل سازنده این معضل، مستلزم اجرایی شدن اقدامات هر چه بیشتری است.
مولود سه گانه،فقر، اعتیاد و بیکاری
تقریبا در 24 ساعت شبانهروز میتوان ضایعاتجمعکنها را در گوشه و کنار شهر همدان دید که ضمن گردش در شهر و سرک کشیدن به باکسهای زباله و خلاصه هرجا که احتمال میرود، به دنبال جمع کردن مواد بازیافتی مانند فلزات؛ کاغذ، پلاستیک و...هستند
البته نکته قابل توجه در این میان وجود انواعی از طبقهبندی شغلی و محدودههای کاری به دلیل تواناییهای فردی در میان ایشان است اینکه جدا از آندست افرادی که با وانتبار و موتور سهچرخه با سرعت بیشتر و زحمت کمتری به این فعالیت مبادرت میورزند اما عمده نفرات دیگر مجبورند تا با گاری دستی و فرغون و در بدترین شکل بهصورت پیاده و با کیسهای بر دوش با زحمت بیشتر و عایدی کمتر به این کار اقدام کنند.
در عین حال دامنه کاری این افراد نیز عموما از بتدای غروب آفتاب تا نیمههای شب ادامه پیدا میکند و در این مدت افراد پس از جمعآوری مواد بازیافتی و گاهی اوقات سرقت، آنها را در یک محل و ساعت مشخص به دلالانی که با وانت بار منتظر آنها هستند با قیمتی نسبتا کم، فروخته تا برای مراحل بعدی به مراکز جمعآوری بازیافت عمده (واقع در جاده یکن اباد یا میدان بار ) منتقل کنند البته اندسته افرادی که خود دارای وسیله هستند محصول جمعآوری شده را مستقیما به اماکن فوق برده و طبعتا سود بیشتری را تحصیل میکنند که همین موضوع نیز به نوبه خود شائبههای کسب پول فراوان از این طریق را در اذهان بسیاری تقویت نموده است.
و اما در این میان مشاهدات میدانی خبرنگاران سپهرغرب از رونداین فعالیت شبانه و پر خطر گویای زحمات و مشقات و صد البته خطرات مختلفی از قبیل الودگی به انواع میکروب و مواد شیمیایی و یا زخمی شدن بدن فرد ضایعاتجمعکن و حتی زد و خورد با یکدیگر و برخی عوامل پاکبان شهرداری و... است که باعث میشود نتوان به این وضعیت حتی به چشم یک شغل با درآمد بخور نمیر نگاه کرد.
حالا بگذریم که تقریبا بیشتر زنان و دخترانی هم که به هر علت مشغول به این فعالیت هستند نیز دائما در معرض تعرض و رفتارها و یا پیشنهادات غیر اخلاقی قرار داشته و به تصریح برخی از ایشان بسیاری از افراد مشکلدار با تصور نیاز آنها به پول، ضمن پیشنهاد ارقام ریز و درشت به دنبال تطمیع و منحرف کردن آنها هستند.
البته در وجه دیگر نیز نباید غافل بود که بسیاری از این افراد نیز به دلیل اعتیاد تقریبا تمام پول ناچیزی را که از این راه بدست میاورند را هم صرف خرید مواد کرده و هدر میدهند فلذا چندان دور از انتظار نیست که اکثر ما با شنیدن نام ضایعاتجمعکن به یکباره ذهن و فکرمان به سمت خلاف و اعتیاد، ناهنجاری و سیاهی معطوف میشود که شاید در خصوص برخی مصداق داشته باشد اما الزاما و همیشه نیز اینگونه نیست و حتی به جرائت میتوان گفت جدا از آن دست افراد ناهنجار و متخلف و یا کسانی که از این کار بهعنوان پوششی برای کار اصلی خود استفاده میکنند اما در این بین هم هستند افراد زیادی که صرفا به دلیل ناچاری با اشتغال به این کار به دنبال حفظ شخصیت و سلامت ذهن و روح و متعاقبا کسب روزی و نان حلال برای خانواده خود هستند و با دست به ظاهر سیاه در مقابل خدا و خلق خدا روسفیدند شاید کسی مانند همان پیرزنی که در منطقه میدان مدرس با همین شیوه تا کنون 2 دختر یتیم خود را با آبروداری کامل بزرگ کرده است.
در واقع بزرگترین مشکل این مجموعه فقدان یک ساختار مشخص و معلوم از نحوه فعالیت افراد در قالب یک سازمان مشخص است که میتواند ضمن جدا کردن مصادیق و تعاریف درست و غلط، هنجار و ناهنجار، سفید و سیاه در این حوزه از آن بهعنوان یک پیش زمینه فرصت گونه برای توسعه صنعت بازیافت واقعی و نه آشغالجمع کنی و تهدی زا در همدان استفاده نماید در واقع این تصور وجود دارد که با ساماندهی این فعالیت میتوان ضمن ویرایش و پالایش برخی معانی و مفاهیم و زدودن تصورات غلط به دنبال ایجاد یک مفهوم و فعالیت پاک سالم و نگاه انسانی به این افراد بود.
نگاه مسئولان به پیچش مو...
و اما بسیار پیشتر یعنی سال 97 طی گزارشی در همین روزنامه عنوان شد که مواد بازیافتی پس از جمع آوری، خرد شدن و آمادهسازی برای نورد صرفا به دلیل فقدان صنایع تبدلی مناسب در همدان بهصورت انبوه به دیگر استانهای مجاور منتقل میشود و در آنجا به محصولات جدید تبدیل میگردد. قدر مسلم با این رویه تنها چیزی که برای استان و شهرما باقی میماند چیزی نیست جز سیاهی، بیماری، بدنامی،کثیفی و یک درآمد بسیار ناچیز و بیارزش و صدالبته تبلیغ منفی برای فعالان این حرفه در حالی که میتوان با توجه به مبحث توسعه محوری و ایجاد مراکز تبدیلی بیشترین سود حاصله را نصیب استان کرده و چرخه صنعت را در یکی از وجوه آن به گردش در آورد.
حالا سوال اینجاست که چرا وقتی میتوان با کمی تدبیر و حمایت و توجه به بخش خصوصی صنعت بازیافت را بهعنوان یکی از پر سودترین صنایع در همدان رونق داده و بهجای کارگری کم مزد، صاحب کار حرفهای شد پس چرا مسئولان در کنار برخی حرکات نمایشی و محدود در این حوزه ورود جدی و کاربردی نمیکنند؟
بررسیها نشانداده که فقط از یک منطقه همدان (منطقه یکن اباد ) روزانه تا دهها تن آهن آلات پلاستیک کاغذ و....به خارج از استان منتقل میشود که عایدی این دلالی به مراتب ناچیز تر از سود حاصل از آن در خر.وجی کارخانههای تبدیلی است پس چرا ما فقط به همین درآمد حداقلی و کثیف بسنده کرده و تلاشی برای ارتقاء سطح عملکردها مبتی بر توسعه محوری نمیکنیم
توجه به این مبحث از آن حیث قبال تامل است که تجربه کشورهای توسعه محور در بحث بازیافت به وضوح نشان داده که سود حاصل از فرایند باز یافت در دنیای ما به حدی است که نه فقط تمام هزینه کردهای اولیه برای ایجاد خط تولید و صنایع نورد و تبدیل را در کوتاه مدت جبران میکند بلکه پس از آن فقط این سود حالص است که عاید متولیان میشود در حالی که علاوه بر حفظ محیط زیست شاهد پاکی سیما منظر شهری و ایجاد فرصتهای شغلی و قطبهای صنعتی هم در این کشورها و مناطق نیز میباشیم.
و این در حالی است که مدیریت شهری مانند همدان به رغم داشتن بیشترین پتانسل و استعداد در این حوزه صرفا به دلیل بی توجهی تنها به کمترینها؛ بدترینها و حداقلها اکتفا کرده و بدتر آن به تبلیغات و تبعات منفی حاصل از این رویه ناهنجار ( اشغال جمع کنی ) در چشم انداز گردشگری و سیمای شهری و اجتماعی نیز توجهی ندارد
شناسه خبر 32673