شناسه خبر:67306
1401/12/24 16:23:07

سپهرغرب، گروه کافه کتاب: عضو هیئت‌علمی گروه ادبیات دانشگاه اصفهان با بیان اینکه آزادیِ ما در دل ضرورت‌های ما معنا می‌شود و زبان، امپراتور ضرورت‌ها است، گفت: شاعر تن به سیطره و ضرورت زبان نمی‌دهد و حصار زبان را در هم می‌شکند و ازاین‌رو شاعر، آفرینشگری در عرصه زبان است.

با بیان اینکه ارسطو سه حوزه را در شعرشناسی از یکدیگر تفکیک می‌کند که آفرینش، یکی از این مهم‌ترین بخش‌های این سه حوزه است، اظهار کرد: شعرشناسان از ابتدا درباره این موضوع زیاد بحث کرده‌اند که شعر در جهانی پر از جنگ، آشوب، فقر و مشکل چه جایگاهی دارد؟‌
 آیا اصالت شعر به لبخندی زیبایی‌شناختی محدود می‌شود یا قرار است درسی بدهد و چیزی را تعلیم کند، جهانی را بسازد و افراد را تحت تأثیر قرار دهد یا خودبسنده است و جهانی مستقل؟ این مسئله در طول تاریخ همواره مطرح بوده و نزد شعرشناسان و فیلسوفان هنر بررسی‌شده است.
او ادامه داد: «گئورک گادامر» در کتاب «حقیقت و روش» هستی را به هنر ارتقا می‌دهد و می‌گوید «هستی در بهترین حالت می‌تواند هنر باشد و آدم چیزی نیست جز یک بازی و درنتیجه هستی یک بازی است.» او از این موضوع نتایج فلسفیِ خود را دریافت می‌کند، همچنین روانشناسان و روانکاوهایی مانند فروید بخش عمده‌ای از موضوعات و آموخته‌های روان‌شناختی خود را از نمایشنامه‌ها بیرون می‌کشند؛ بنابراین شعر به‌عنوان یک پدیده همواره مسئله و موردبررسی بوده است.
عضو هیئت‌علمی گروه ادبیات دانشگاه اصفهان اضافه کرد: اینکه اجداد غارنشینِ ما مخلوقاتی شبیه شعر امروزی داشتند و برای ما به‌عنوان انسان عصر ارتباطات نیز شعر مسئله است،
 موضوعی جالب است که باید به آن توجه کرد. دلیل این موضوع چیست؟
 فیلسوفان قرن 19 میلادی در انگلیس، شعر را نوعی مذهب پالایش‌شده می‌دانستند که انسان مدرن با فاصله گرفتن از دین و مذهب به آن نزدیک می‌شود.
آلگونه با اشاره به طرح تئوری فقدان توسط «ژاک لکان» روانکاو فرانسوی، گفت: به گفته این روانکاو، زبان، مجموعه ادراکات ما از جهان را می‌سازد و تمام این ادراکات، احساسات و دریافت‌ها ذیل عناوین مشخصی تدوین می‌شود تا ما به آن‌ها رجوع کنیم و این تدوین از زبان، ابزار سرکوب می‌سازد؛ یعنی زبان پیش از آنکه ابزار ارتباط باشد، ابزاری برای سرکوب است، چراکه احساسات را محدود به چند عنوان خاص می‌کند که هر یک سوءتعبیرهای خاص خود را ایجاد می‌کند.
او افزود: زبان بر ما چیزهایی را تحمیل می‌کند و ما ناگزیر باید آن‌ها را انتخاب کنیم، درواقع صورت‌هایی که ما قرار است بر اساس آن‌ها ازدواج کنیم، فرزند بیاوریم و رفتار کنیم از قبل موجود هستند و باید در آن‌ها قرارگرفته و ایفای نقش کنیم، درعین‌حال آزادی ما در دل همین قواعد معنا پیدا می‌کند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: اگر من در سرزمینی زندگی کنم که هیچ محدودیتی وجود نداشته باشد آزادی برای من چه معنایی خواهد داشت؟
 بنابراین آزادیِ ما در دل ضرورت‌های ما معنا می‌شود و زبان، امپراتور ضرورت‌ها است، زیرا زبان تمام ادراکات، دریافت‌ها و احساسات را عنوان‌گذاری و شماره‌بندی می‌کند و ما تمام دریافت خود از هستی را ذیل این عناوین قرار می‌دهیم که در این بین بخش عمده‌ای از احساسات ما سرکوب می‌شود.
این شاعر و نویسنده گفت: شاعر کسی است که تن به سیطره و ضرورت زبان نمی‌دهد، حصار زبان را در هم می‌شکند و به همین دلیل شاعر، آفرینشگری در عرصه زبان است، چنانکه فرمالیست‌ها شعر را حادثه‌ای در درون زبان می‌دانند.
آلگونه تأکبد کرد: شعر همواره در مقابل گفتمان معمول می‌ایستد و تمام حادثه شعر، سخن گفتن و یافتن آزادی‌های گمشده‌ای است که در جهان نمی‌توانیم آن‌ها را به عمل بیاوریم و اینجا است که فاصله دو جهانِ ممکن و واقع را باید در نظر بگیریم.
درباره جهانِ ممکن در سینما آثاری نگاشته شده است؛ درواقع ما هم‌زمان که در جهانی زندگی می‌کنیم جهان دیگری می‌آفرینیم که قواعد خاص خود را دارد و این جهان دوم می‌تواند جهان هنر یعنی شعر و ادبیات باشد.

شناسه خبر 67306