شناسه خبر:75646
1402/8/17 12:39:58

سپهرغرب-گروه جوانی:یکی از چالش‌های زوجین بعد از ازدواج، بحث ارتباط با خانواده همسر است. در این گزارش برایتان می‌گوییم که چطور بعد از ازدواج وابستگی‌هایمان به خانواده را مدیریت کنیم.

عروس خانمی تعریف می‌کرد؛« فردای عقدمان قرار بود پاگشا برویم خانه پدری همسرم، درگیر حس جدید و خاصی بودم. خوشحال اما با چاشنی استرس. فکر می‌کردم وارد خانواده جدیدم می‌شوم که حالا من هم یک دخترشان هستم، ولی همه چیز آنجور که من تصور می‌کردم نبود. احساس می‌کردم وقتی همسرم به من محبت می‌کند مادر همسرم چندان هم خوشحال نمی‌شود. بعدها فهمیدم مثل اینکه مادر شوهرم چندان راضی نبوده عروس دار بشود و دوست ندارد محبت پسرش با شخص دیگری تقسیم شود و این شروع یکی از چالش‌های زندگی متاهلی‌مان بود.
همسرم سردرگم بود که چه کار کند. قبلا تجربه چنین وضعیتی را نداشت. نمی‌دانست چه کند که هم مادرش خوشحال باشد و هم همسرش. از یک طرف تازه دامادی‌ است که دوست دارد اوقات بیشتری کنار تازه عروسش باشد، از طرفی هم مادرش دلتنگ حضور فرزندش کنار خودش و خانواده است.» با این تفاسیر تازه دامادها و یا عروس‌ها چطور رابطه را مدیریت کنند که هم مادرشان راضی باشد هم همسرشان؟ برای پاسخ به این سوالات سراغ دکتر «فاطمه فروزش یکتا» دکترای تخصصی روان‌شناسی بالینی می‌رویم.
 
*عروس و دامادی که به تازگی با هم ازدواج کرده‌اند و به هم علاقه‌مندند و احساس می‌کنند کنار هم خوشبخت می‌شوند، ولی با یک مسئله‌ای مواجه هستند آن هم این است که مادر آقا داماد وابستگی زیادی به پسرش دارد و نمی‌تواند با متاهل شدن فرزندش کنار بیاید.در این مواقع چه باید کرد؟
 
یکی از چالش‌هایی که زوجین بعد از ازدواج پیدا می‌کنند، بحث ارتباط با خانواده همسر است. به ویژه در فرهنگ ما ارتباط عروس و مادر شوهر از دیرباز یکی از چالش‌های خانواده‌ها بوده و ممکن است در واقع به دلایل مختلفی این چالش‌ها اتفاق بیفتد، یکی این است که هریک از این پسر یا دختر هنوز آن استقلال کافی را از خانواده اصلی خودشان به دست نیاورده‌اند و این منجر به ایجاد چالش‌های بسیاری می‌شود.
 
*چگونه زوجین ارتباط خود را با خانواده همسرشان مدیریت کنند که دچار مشکل نشوند؟
 
مهم‌ترین بخشش این است که اول دیدگاهمان را تغییر دهیم و نگرش‌مان را به این ارتباط جدیدی که ساخته‌ایم و این زندگی جدیدی که شروع کردیم اصلاح کنیم. آن هم این است که وقتی که ما ازدواج می‌کنیم، هر یک از دختر و پسر از خانواده خودشان خارج شده‌اند و دوتایی با هم دیگر خانواده جدید تشکیل داده‌اند.
 
اگر بخواهیم این را تصور کنیم، فرض کنیم که مثلاً دوتا دایره داریم که این دایره‌ها خانواده پسر و خانواده دختر هستند و یک دایره کوچک دختر در خانواده خودش و این طرف پسر در خانواده خودش؛ وقتی که این‌ها باهم ازدواج می‌کنند، این دو دایره کوچک بیرون می‌آیند و یک دایره جدید تشکیل می‌دهند و حالا ما سه دایره داریم که قرار است اینها با هم تعامل کنند.
 
نکته‌هایی که اینجا وجود دارد این است که این دایره جدید اولا حتما باید تشکیل شده باشد یعنی من بدانم که الان عضوی از یک خانواده هستم و اولویت من همسرم هست این خیلی مهم است.
 
*اولویت با کیست؟
 
به دلیل علاقه مندی که دختر و پسر هرکدام به خانواده خود و پدرومادرشان دارند خیلی وقت‌ها فکر می‌کنند که چون اینها پدر و مادرم هستند من نباید هیچ وقت روی حرفشان حرفی بزنم در این حالت چه رویکردی باید داشته باشند؟
 
وقتی که ما ازدواج می‌کنیم در عین حال که باید به پدر و مادر توجه کنیم و تمام وظایفی که شرعا و اخلاقا به عهده داریم را انجام دهیم و به آن‌ها رسیدگی کنیم، اما درعین حال توجه داشته باشیم که در تصمیم گیری‌ها در جاهایی که ما در حالت تعارض قرار می‌گیریم، اگر قرار باشد من الان یک تصمیمی بگیرم که این کار را انجام دهم مادرم ناراحت می‌شود، یا این کار را انجام دهم همسرم ناراحت می‌شود.بایدبتوانیم مادرمان یا پدرمان را راضی کنیم که الان اولویت‌های زندگی تغییر کرده است.
 
این بحث اولویت بودن چیزی است که خیلی وقت‌ها زوج‌ها حواسشان به آن نیست. به خصوص وقتی بعضی از پسرها یک وابستگی زیادی به مادرشان دارند و یا مادرها وابستگی را دارند پسر تحت فشار قرار می‌گیرد که من الان از دو طرف در فشار روحی هستم؛ هم مادرم به من فشار می‌آورد مثلا این کار را انجام بده و هم همسرم از این طرف به من فشار می‌آورد که کار دیگری از من می‌خواهد. وقتی که ما بدانیم چه اصولی درست است دیگر هر دویمان آن روشی را که درست و اصولی است و باعث دوام زندگی و بهبود صمیمیت ازدواج می‌شود را انتخاب می‌کنیم.
 
*بعضی از والدین ممکن است انتظاراتی که از فرزندشان زمان مجردی دارند بعد از ازدواج هم داشته باشند، در این حالت چه باید کرد؟
 
ما باید یک مرزی را دور خانواده جدیدمان یعنی همان دایره سوم قرار دهیم و کم کم به آدم‌ها آموزش دهیم که شما اجازه ندارید از این حد جلوتر بیایید، من الان دیگر ازدواج کرده‌ام و نمی‌توانم به تنهایی تصمیم بگیرم و دیگر تنها نیستم که خودم به تنهایی بخواهم یک سری کارها را انجام بدهم؛ یک نفر دیگر هم کنارم است.
 
ما باید بتوانیم برنامه‌مان را طوری هماهنگ کنیم که یک سری کارها را دوتایی انجام بدهیم و به این نتیجه برسیم که من و همسرم دوتایی در یک فضایی هستیم که کنار هم قرار است به خانواده‌هایمان رسیدگی کنیم. اگر مثلاً یکی از والدین نیاز دارد که خرید برویم ما می‌توانیم دوتایی و با هم برویم یا مثلاً دختر می‌تواند به همسرش بگوید که تو خودت با مادرت برو خرید را انجام بده و یعنی با رضایت کامل همسرم انجام می‌شود. اگر قرار است که مراقبتی انجام دهیم دوتایی با هم انجام دهیم. این در واقع وظیفه‌ای است که هر دوی ما نسبت به پدر و مادرمان در دو طرف داریم زمانی که ما این مرز را بگذاریم یعنی عذاب وجدانی قرار نیست داشته باشیم.
 
*راهکار شما برای اینکه زوجین بتوانند پدر و مادر را متوجه این حد و مرز کنند، چیست؟
 
فرزند باید حواسش را جمع کند که این مرز را کم کم با لطافت به والدین خود یادآوری کند که مثلا من الان فرصت ندارم، من الان نمی‌توانم و… زمانی که انتظارات بیش از اندازه است و باعث آسیب به زندگی مشترک می‌شود، زوجین باید خودشان این حد و مرز و انتظارات را تعیین کنند و اجازه ندهند که این مسئله باعث مشکل در رابطه با همسرشان شود.
 
*اگر دختر و مادرش نسبت به یکدیگر وابستگی زیادی داشتند چه باید کرد؟
 
از آن طرف دخترهایی هم هستند که وابستگی بیش از حدی به خانواده خود دارند. مثلاً اینکه دختر خانم می‌گوید: من نمی‌توانم مادرم را نبینم و من هر روز باید خانه مادرم باشم و بعد از عروسی هر روز صبح بعد از اینکه همسرش به سرکار می‌رود، اولین کاری که می‌کند این است که می‌رود خانه مادرش و بعد از ظهر هم با یک قابلمه، همسرش می‌رود دنبالش و باهم به خانه برمی‌گردند. خب اگر کسی می‌خواهد هر روز مادرش را ببیند اصلا چرا ازدواج کرده است؟ یعنی باید از قبل به این نکته توجه کند که آیا من اصلا آمادگی ازدواج دارم؟
 
کسی که تا این حد به خانواده‌اش وابستگی دارد حالا چه اینکه من نمی‌توانم دوری و دلتنگی‌شان را تحمل کنم، چه اینکه نمی‌توانم هیچ حرف دیگری روی حرفشان بزنم یعنی از خودم هیچ استقلال رای ندارم این‌ها اصلا گزاره‌هایی هستند که ما پیش از ازدواج باید رسیدگی کنیم و بررسی و ارزیابی‌شان را انجام دهیم. چون به هر حال این‌عدم استقلال فرد از خانواده‌اش یعنی استقلال فکری، استقلال تصمیم گیری در زندگی مشترک می‌تواند خیلی ازمشکلات را ایجاد کند.
 
***آقا و خانم چه واکنشی در مواجهه با این مسایل داشته باشند؟
 
اینکه دوتایی باهم بنشینند و ذهنشان را با هم یکی کنند و باهم راجع به این موضوع صحبت کنند که خب ما قرار است با خانواده‌هایمان چگونه تعامل داشته باشیم؟ مثلا ما قرار است دوتایی چگونه به خانواده‌ها سر بزنیم؟ قرار است هفته‌ای چند بار به دیدن خانواده‌هایمان برویم؟ و… اگر عروس یا داماد رفتارهای نامناسب از طرف خانواده همسر خود دریافت کردند چه کار باید کنند که هم حرمت پدر و مادر حفظ شود هم حرمت همسر؟ اگر رفتارهای نامناسب دیده می‌شود بایدگام به گام عمل کرد.
 
گام اول این است که متوجه‌شان کنیم که ما از این رفتارشان ناراحت هستیم. حال بستگی به میزان درک و پذیرش آن فرد دارد. مثلا زمانی ما می‌بینیم که یک مادر شوهری یا مادر زنی وقتی متوجه است که عروس یا دامادش از یک رفتار آن‌ها ناراحت شده است خب ممکن است آن رفتار را دیگر تکرار نکند. درواقع آن‌هایی که دیگران را آزار می‌دهند چه با حرفشان چه با رفتارشان قاعدتا این‌ها افراد سلامتی از نظر روان شناختی نیستند.
 
*قطع رابطه ممنوع!
 
ممکن است خانواده همسر یک رفتاری را ناخواسته انجام دهند که طرف مقابل ناراحت شود در این صورت چه کار باید کرد؟
 
وقتی آن کسی که ناراحت شده بیاید و موضوع ناراحتی خود را در میان بگذارد و با صمیمیت آن را مطرح کند، مثلا بگوید شما آن دفعه این رفتار را انجام دادید من خیلی ناراحت شدم یا مثلاً بگوید فلان حرف را زدید من واقعا اذیت شدم، اگر ظرفیت در این حد وجود داشته باشد با این مطرح کردن اگر طرف مقابل هم آدم سلامتی از نظر روانی باشد رفتار خود را می‌پذیرد و آن را تغییر می‌دهد.
 
اما بعضی‌ها هم هستند که واقعا نمی‌شود با آن‌ها تعامل این چنینی کرد که مثلاً باهم دیگر صحبت کنند که من ناراحت شدم و… یعنی اصلا ظرفیت یک چنین فضایی را ندارند و چنین اجازه‌ای اصلا به آن عروس یا داماد نمی‌دهند که حق داشته باشد که ناراحت شده باشد. در این مواقع باید زوجین یاد بگیرند که از خودشان مراقبت کنند، ولی به هیچ‌وجه توصیه به قطع رابطه نمی‌کنیم، چون قطع رابطه با یکی از خانواده‌ها در واقع یک فشار روانی روی آن همسری می‌آورد که با خانواده‌اش رابطه قطع شده و خب این اثر مستقیم روی رابطه آن‌ها می‌گذارد. یعنی وقتی همسر من خانواده‌اش را نمی‌بیند و قطع رابطه است قطعا حالش بد است و آن حال بدش روی همسرش تاثیر می‌گذارد.
 
در این صورت باهم رابطه‌ی خوبی نخواهند داشت، بنابراین توصیه به قطع رابطه نمی‌شود و باید این رابطه مدیریت شود. مثلا دیدارها ساعت‌های کمتری باشد، انعطاف داشته باشد، مثلا من می‌بینم همسرم زمانی که ما هفته‌ای دوبار می‌رفتیم به خانه خانواده همسرم و حرف‌هایی می‌شنوم یا مثلاً حرکاتی می‌بینم که اذیتم می‌کند (حالا قبلا صحبت‌هایی کرده‌ایم باهم یا همسرم به تنهایی رفته صحبت کرده یعنی آن گام‌های اولیه حل مسئله را انجام داده‌ایم ونتیجه نداشته) می‌توانیم این هفته‌ای دوبار را کنیم یکبار یا مثلاً گاهی همسرم به تنهایی برود دیدن خانواده‌اش و یا حتی اگر شرایط خیلی سخت‌تر و پیچیده‌تر است از این هم کمتر شود، یعنی بتوانیم زمان آن را کمتر کنیم حتی در حد چند دقیقه رفتن و سر زدن به پدر و مادر و به عبارتی بتوانیم این رابطه را مدیریت کنیم، ولی به هیچ وجه توصیه به قطع رابطه نمی‌کنیم.
 
 

شناسه خبر 75646