مدارس باید میزبان کارآفرینی باشند، نه صرفاً آموزش نظری
در سالهای اخیر، با پیچیدهتر شدن ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، موضوع اشتغال و مهارتآموزی در سنین نوجوانی، اهمیت روزافزونی پیدا کرده است. جامعهای که تا دیروز به اشتغال در بازار سنتی، شاگردی در حجرهها و یادگیری ضمنی حرفهها تکیه داشت، اکنون در مواجهه با چرخشهای فناوری و تغییرات بنیادین در سبک زندگی، با چالشی عمیق مواجه شده است؛ نوجوانان چگونه باید برای آیندهای نامطمئن اما پرشتاب آماده شوند؟
در چنین فضایی، مدارس تعطیل، خانوادهها گرفتار، فضاهای آموزشی و تفریحی ناکافی، و برنامههای مهارتمحور عمدتاً ناکارآمدند یا دستکم از انسجام ملی برخوردار نیستند. بخش زیادی از نیروی بالقوه جوان کشور، بهدلیل نبود زیرساختهای منسجم برای آموزش عملی، شناسایی استعداد و هدایت هدفمند، یا جذب بسترهای سرگرمی سطحی میشوند یا درگیر روزمرگیهای خنثی و گاه پرخطر.
از سوی دیگر، نظام آموزشی هنوز از رویکردهای سنتی فاصله نگرفته و عمدتاً بر حافظهمحوری، آزمونگرایی و آموزشهای نظری متمرکز است، در حالی که بازار کارِ امروز و فردا نیازمند نسلی دارای مهارتهای واقعی، ذهنهای خلاق و تجربههای عملی است. در کنار این، فقدان نقشآفرینی جدی و فراگیر نهادهایی مانند آموزشوپرورش، وزارت ورزش و شهرداریها در تأمین زیرساختهای مهارتآموزی و پرکردن اوقات فراغت نوجوانان، مزید بر علت شده است.
اکنون بیش از هر زمان دیگر، نیاز به بازاندیشی در سیاستگذاریهای آموزشی و تربیتی احساس میشود؛ بازاندیشیای که هم نگرش خانوادهها به اشتغال نوجوان را تغییر دهد و هم دولت را وادار به فراهمسازی بسترهایی برای تجربهاندوزی و مهارتآموزی، عملی سازد.
به همین منظور به سراغ یک فعال در حوزه صادرات و واردات، کارشناس و مدرس کارآفرینی و صنعتگر رفته و با او گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید؛
علیرضا یونچی در مصاحبه با خبرنگار سپهرغرب با اشاره به نگرش فرهنگی نادرست نسبت به کار در سنین نوجوانی، این رویکرد را یکی از موانع مهم تربیت نسل کارآفرین و مولد دانست و گفت: در گذشته، نوجوانان وارد بازار کار میشدند و در قالب شاگردی در کنار استادکاران رشد میکردند، اما امروز، نهتنها این مسیر بسته شده، بلکه بستر جایگزینی هم برای آن وجود ندارد.
وی افزود: سبک زندگی تغییر کرده، اما پرسش این است که آیا برای این تغییر، زیرساخت و بستر مناسب فراهم کردهایم؟ متأسفانه پاسخ منفی است. ما فقط ایراد میگیریم و به جای ارائه راهکار، به منتقد صرف تبدیل شدهایم.
این کارشناس حوزه کارآفرینی با تأکید بر اینکه جامعه هنوز نتوانسته خود را با شرایط جدید وفق دهد، افزود: آیا بستری برای آموزش مهارت به نوجوانان فراهم کردهایم؟ آیا در مدارس، مراکز تربیتی یا محلات، فضایی برای یادگیری عملی و واقعی ایجاد کردهایم؟ پاسخ منفی است. فقط یاد گرفتهایم ایراد بگیریم، بدون آنکه راهحل بدهیم. دولت و خانواده در مسئولیت مهارتآموزی کوتاهی کردهاند.
یونچی با انتقاد از بیتوجهی دولت به زیرساختهای آموزشی، تصریح کرد: دولتها گرفتار سیاستاند. آموزش و پرورش هم از کار اصلی خود دور شده. سؤال این است که کدام برنامه آموزشی رسمی، نوجوان را برای زندگی واقعی آماده میکند؟ در حالی که سازمان فنیوحرفهای 600 مهارت تعریف کرده، مدارس از ارائه حتی 10 درصد این مهارتها هم ناتواناند.
وی افزود: در گذشته، نوجوانان در بازار، همزمان اخلاق کار، مسئولیتپذیری، ادب، تعامل اجتماعی و مهارت فنی را یاد میگرفتند؛ اما امروز اغلب نوجوانان تنها در خانه ماندهاند یا گوشی در دست دارند. خانوادهها نگران هستند، اما راهحلی ندارند و دولت هم جایگزینی برای این شرایط ارائه نکرده است.
*نقش خانواده در تربیت مهارتمحور
وی با تأکید بر نقش خانوادهها در رشد فردی نوجوانان، بیان کرد: والدین نقش کلیدی در سوق دادن فرزندان به سمت مهارتآموزی دارند؛ اما خانوادههایی که در آپارتمانهای کوچک زندگی میکنند و زن و شوهر هر دو شاغلاند، با چالشهای جدی مواجهند. در چنین شرایطی، کودک بدون برنامهریزی، زمانش را صرف بازی با موبایل یا حضور در فضای مجازی میکند.
*آموزش مهارت از طریق حضور در محیطهای واقعی کار
این فعال اقتصادی با تأکید بر اهمیت تجربه عملی در آموزش مهارت گفت: چه ایرادی دارد نوجوانان همراه والدین خود به اداره، شرکت یا مغازه بروند؟ مثلاً میشود در ادارات، دستورالعملی صادر شود تا فرزندان کارکنان در تعطیلات تابستان بتوانند وارد محیط کار شده و از نزدیک با فضای کار آشنا شوند.
یونچی ادامه داد: یادگیری با مشاهده و لمس واقعی شکل میگیرد. نوجوان وقتی در یک اداره سادهترین کار مثل بردن پرونده از یک اتاق به اتاق دیگر را انجام دهد، با مفهوم مسئولیت و ارتباط آشنا میشود. این همان مهارتی است که مدرسه نمیتواند آموزش دهد.
*نهادهای شهری و شهرداریها باید زیرساخت بسازند
وی شهرداریها را از مهمترین نهادها در ایجاد زیرساخت برای مهارتآموزی نوجوانان دانست و گفت: در هر منطقه، شهرداری میتواند یک استخر، باشگاه یا مرکز آموزش مهارت احداث کند. چرا در برخی مناطق، امکانات عمومی در حد صفر است؟ چرا فقط خانهمحله ساختهاند که کارکرد خاصی هم ندارد؟ با هزینهای بسیار کمتر میتوانستند فضای مهارتمحور ایجاد کنند.
کارشناس حوزه کارآفرینی همچنین از نبود باشگاههای ورزشی قابلدسترس برای نوجوانان انتقاد کرد و افزود: وقتی کودک و نوجوان نتواند انرژی خود را در مسیر ورزش و آموزش تخلیه کند، طبیعی است که درگیر آسیبهای اجتماعی شود. از بزهکاری گرفته تا اعتیاد و جذب در شبکههای ضدفرهنگی، همه ریشه در همین غفلتها دارند.
*مدارس باید میزبان کارآفرینی باشند، نه صرفاً آموزش نظری
یونچی در ادامه با اشاره به ظرفیتهای بدون استفاده در نظام آموزشی، گفت: سازمان فنیوحرفهای با تمام امکانات و گستردگی در سراسر کشور، آماده ارائه آموزش به نوجوانان است. چرا آموزشوپرورش از این ظرفیت استفاده نمیکند؟
وی با بیان اینکه آموزش کارآفرینی میتواند نرخ بیکاری آینده را کاهش دهد، اظهار کرد: بسیاری از مشاغل سنتی از بین رفتهاند. طی 6 سال گذشته 50 هزار فرصت شغلی وجود داشته که این تعداد پس از گذشت سه سال به 20 هزار شغل کاهش یافته. این تعداد در نوروز امسال به کمتر از 16 هزار شغل رسیده، بهزودی هم بسیاری از مشاغل امروز دیگر وجود نخواهند داشت و در آینده تنها 100 شغل باقی خواهد ماند. نسل جدید باید مهارتهایی بیاموزد که متناسب با آینده باشد، نه گذشته. این آیندهنگری در آموزش مدارس ما کاملاً غایب است.
وی ادامه داد: مشاغلی مثل رانندگی با تاکسی، با ورود نرمافزارهای حملونقل به سرعت کنار رفتند. بچهها باید مهارتهایی بیاموزند که قابلیت انعطاف و سازگاری با تغییرات فناورانه را داشته باشد.
*استعدادیابی باید از مدارس آغاز شود
این مدس کارآفرینی همچنین از غفلت نسبت به فرآیند استعدادیابی در نظام آموزشی انتقاد کرد و گفت: استعدادیابی یعنی شناخت گرایشها، تواناییها و علاقهمندیهای دانشآموز از سنین پایین. این کار سخت نیست. در هر مدرسه میتوان با یک برنامه دو روزه، دانشآموزان را به تفکیک استعدادها تقسیمبندی و مسیرهای آموزش آنها را طراحی کرد.
یونچی ادامه داد: کودکی که استعداد هنری دارد، نباید مجبور به حفظ فرمول ریاضی شود. نوجوانی که عاشق ورزش است، باید فرصت شکوفایی داشته باشد. این کار با برنامهریزی ممکن است، اما هنوز ارادهای جدی در آموزش و پرورش برای اجرای آن دیده نمیشود. طبق تجربه جهانی؛ باید ایده بگیریم، نه اینکه کپی کنیم.
وی در پاسخ به این پرسش که ایران میتواند از کدام الگوهای موفق جهانی بهره بگیرد؟ گفت: در بسیاری از کشورها، آموزش کارآفرینی از دوران دبستان آغاز میشود؛ البته نباید انتظار داشته باشیم همان الگوها را عیناً کپی کنیم، اما الهام گرفتن از آنها بسیار ضروری است. آموزش مهارتهای نرم، پرورش تفکر خلاق، همکاری تیمی و مهارتهای مالی جزو مواردی است که باید در برنامه درسی مدارس ما گنجانده شود.
وی هشدار داد: اگر برای نوجوانان برنامه نداشته باشیم، دشمن فرصت را غنیمت خواهد شمرد. شبکههای معاند، فضای مجازی و محتواهای انحرافی همه در حال جذب این نسل هستند. وقتی فرزند من سرگرمی و یادگیری مفیدی ندارد، ناگزیر به سمت آن فضاها کشیده میشود.
این فعال اقتصادی آینده کشور را در گرو اصلاح نظام تربیتی و مهارتآموزی نوجوانان دانست، و گفت: راهکارهای مشخص و قابلاجرا شامل اصلاح نگاه فرهنگی جامعه نسبت به کار در نوجوانی، ایجاد امکان حضور نوجوانان در محیطهای واقعی کار از طریق هماهنگی ادارات و نهادها، استفاده از ظرفیت سازمان فنیوحرفهای در مدارس برای آموزش عملی مهارتها، ساخت مراکز مهارتآموزی، ورزشی و فرهنگی در محلات توسط شهرداریها، توسعه فرآیندهای استعدادیابی کاربردی در مدارس و طراحی برنامه درسی مبتنی بر مهارتهای آیندهمحور و خلاقانه است.
یونچی در پایان سخنان خود گفت: همه باید مسئولانه عمل کنیم. اگر امروز برای نوجوانان کار نکنیم، فردا نیروی انسانی مولد، متخصص و متعهد نخواهیم داشت. این یک هشدار ملی است.
بازخوانی مسائل پیرامون اشتغال نوجوانان و آموزش مهارتهای کارآفرینی، بهوضوح نشان میدهد که چالش اصلی نه کمبود ایده یا منابع، بلکه نبود اراده و انسجام در سیاستگذاریها و اجراست. ظرفیتهایی همچون سازمان آموزش فنیوحرفهای، ظرفیت مدارس برای استقرار برنامههای عملی، فرصت بهرهگیری از الگوهای موفق جهانی و حتی فضای موجود در سازمانها و ادارات برای جذب کارآموز نوجوان، همگی میتوانند به بستری قدرتمند برای تحول تربیتی و اقتصادی منجر شوند، اگر ارادهای برای بهرهگیری صحیح از آنها وجود داشته باشد. در این مسیر، خانوادهها نیز باید همپای دولت، رویکرد خود به اشتغال نوجوان را اصلاح کرده و به جای صرفاً تمرکز بر حفظ فرزندان در فضای بسته و کنترلشده، زمینهای برای کشف استعداد، رشد تجربه، و آشنایی با محیط کار برای آنان فراهم کنند. توجه به سنین نوجوانی بهعنوان دوره طلایی یادگیری مهارت و شکلگیری شخصیت اجتماعی، ضرورتی است که نادیده گرفتن آن، نهتنها فرصتسوزی است، بلکه بستری برای آسیبهای اجتماعی جدی در آینده خواهد بود.
در سطح کلان، سیاستگذاران باید آموزش مهارتی را بهعنوان بخش مکمل و نه حاشیهای از نظام آموزشی ببینند و آن را در کنار آموزشهای نظری، بهصورت کاربردی و جذاب طراحی کنند. تمرکز بر رشتههای نوظهور، آموزش مبتنی بر نیازهای بازار آینده، توسعه استعدادیابی علمی و ایجاد پیوندهای میانسازمانی، ازجمله الزامات تحول در این حوزه است. توسعه واقعی آموزشهای کارآفرینی و حرفهآموزی در مدارس میتواند نهتنها نرخ بیکاری آینده را کاهش دهد، بلکه موجب پیشگیری از بزهکاری، گسترش نشاط اجتماعی، تقویت هویت فردی و افزایش سرمایه انسانی کشور شود، اما این اتفاق، تنها در صورتی رخ خواهد داد که از نقد صرف عبور کرده، به سمت اقدام، همافزایی و مسئولیتپذیری حرکت کنیم.