شناسه خبر:49502
1400/9/18 13:43:59

سپهرغرب، گروه اندیشه: بسم‌الله الرحمن الرحیم من نکردم خلق تا سودی کنم/ بلکه تا بر بندگان جودی کنم

در گفت‌و‌گوی سابق، اشاره کردیم که هدف خداوند از خلقت انسان رسیدن به خوشبختی ابدی در بهشت و متنعم شدن از نعمت‌های بی‌پایان آن است. حال وقت آن فرا رسیده تا به‌صورت مبسوط این مسئله را تشریح کنیم.

توجه به یک تشبیه برای یافتن پاسخ صحیح راهگشاست. همه ما از خیرین مدرسه‌ساز داستان‌های متعددی شنیده‌ایم. خیری را تصور کنید که از یکسو، صدها میلیارد تومان دارایی دارد و از سوی دیگر، هیچ خساست و بخلی در وجودش نیست. مدارس متعددی نیز به دست وی ساخته شده است؛ یعنی هر جا امکانِ ساخت مدرسه فراهم باشد بلافاصله خود را در آن محل حاضر می‌کند و صفر تا صد هزینه‌های لازم را متقبل می‌شود. حال فرض کنید چنین خیری پا به شهر یا روستایی می‌گذارد و متوجه می‌شود که آن منطقه فاقد مدرسه است. در اینجا دو سؤال خودنمایی می‌کند که قطعاً همه ما به‌راحتی ازپسِ پاسخ آن‌ها برمی‌آییم. سؤال اول این است که آیا چنین شخصی با آن خصائص اخلاقی که از او سراغ داریم در چنین منطقه‌ای مدرسه می‌سازد یا خیر؟ پاسخ مثبت است. قطعاً او چنین کاری می‌کند. زیرا دلیلی ندارد که در اینجا به انسان‌ها خیر نرساند. به تعبیر فلسفی، لازمه اوصاف کمالی او این است که این کار از او صادر شود یعنی سخاوتمندی او موجب می‌شود مدرسه را بسازد. وقتی پول دارد، خساستی هم ندارد، و موانع دیگری هم در کار نباشد او حتماً این کار را می‌کند. به زبان عامیانه، چنین شخصی نمی‌تواند مدرسه نسازد؛ زیرا نه بُخلی دارد و نه از پرداخت هزینه‌های لازم ناتوان است.

سؤال دوم این است که آیا شایسته است چنین مدرسه‌ای بسازد؟ باز هم پاسخ بسیار روشن است. بلی بسازد. اگر بسازد کار خوبی کرده است. اما این تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه برخورد دانش‌آموزان مدرسه است. توضیح آنکه، با افتتاح مدرسه مردم آن منطقه فرزندان خود را برای تحصیل دانش به مدرسه می‌فرستند. اما این‌گونه نیست که همه از شرایط فراهم‌شده حُسن استفاده را بکنند. درواقع، دانش‌آموزان به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند. برخی از همان ابتدا فرصت پیش‌آمده را غنیمت شمرده و در پی تحصیل دانش از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کنند. برخی نیز راه تنبلی و بازیگوشی را در پیش می‌گیرند و از مدرسه و کتاب و معلم بیزارند. برخورد دبیران و کادر آموزشی با گروه اول همیشه تشویق است و جایزه. این‌ها از تحصیل لذت می‌برند به گونه‌ای که از بازی‌ها و سرگرمی‌های روزمره چشم می‌پوشند و تا سالیان سال به تحصیل ادامه می‌دهند. همواره برای پاسخگویی آمادگی دارند و به جهت تعریف و تمجیدهای معلمان، والدین و اطرافیان از اعتمادبه‌نفس کافی برخوردار می‌گردند و در رقابت علمی سربلند بیرون آمده و شادی وجه غالب و جدایی‌ناپذیر زندگی آنان می‌شود. در نهایت نیز با افتخار مدرک دکتری گرفته و جامعه، همسر شایسته، شغل آبرومند و درآمد مُکفی در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد. آن‌ها همیشه خود را مدیون خیِری می‌دانند که شرایط رشد و شکوفایی آن‌ها را فراهم آورده و موجب شکوفاشدن استعدادهای خدادادی آنان گردیده است. در یک سخن، اینان هیچ‌گاه از وجود مدرسه و اقدام خالصانه آن خیر ابراز ناراحتی نمی‌کنند بلکه کار او را لطفی جبران‌ناپذیر می‌دانند و حاضرند هر کاری بکنند تا بخش کوچکی از الطاف او را جبران کنند.

اما گروه دوم همیشه زبانشان به اعتراض گشوده است. دائماً غُر می‌زنند و سازنده این مدرسه را نفرین می‌کنند؛ زیرا او را باعث و بانی همه سختی‌هایی می‌دانند که در اثر تحصیل دانش متحمل می‌شوند. از پای برنامه‌های کودکِ جذاب بلند می‌شوند و صبح زود خواب‌آلود به مدرسه رفته و خسته و نادم از تنبیه‌هایی که به جهت بازیگوشی نصیبشان شده است به خانه برمی‌گردند. اینان دائماً مورد نکوهش و سرزنش معلمان و والدین خویش قرار می‌گیرند و به همین دلیل، اعتمادبه‌نفس خود را از دست داده و روزبه‌روز بر عذاب روحیشان افزوده می‌شود. شب‌های امتحان از دلهره امتحان خواب ندارند و روزهای عادی برای فرار از تکالیف درسی با والدین خویش کلنجار می‌روند. اینان منشأ همه بدبختی‌های خود را آن خیری می‌دانند که راحتی را از آنان سلب کرده است؛ درنهایت، نه می‌توانند همسر شایسته‌ای برگزینند و نه شغل شرافتمندانه‌ای با درآمد مناسب. از زمانی که چشم گشوده‌اند و خود را شناخته‌اند «توسری‌خور» بوده‌اند و پس از تشکیل خانواده نیز باید با جان کندن درآمدی کسب کنند و روزگار بگذرانند.

زندگی انسان‌ها مشابه دانش‌آموزانی است که وارد مدرسه دنیا شده‌اند. خداوند به‌عنوان «فیّاض علیالإطلاق» یعنی فیض رساننده بی‌مانند و همان خیر عالمِ وجود، انسان‌ها را باهدف رشد و تکامل آفریده است. خداوند نیز هیچ بخلی در ذات خود ندارد و خیر محض است. همه کارهایش حکمتی دارد. امکان ندارد کاری عبث از وی سر بزند: أفَحَسِبتُم أنَّما خَلَقناکُم عَبَثاً وأنَّکُم إلَینا لاتُرجَعُون (115، مؤمنون)؛ آیا گمان می‌کنید شما را بیهوده آفریده‌ایم، و به‌سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟ قدرت او محدودیتی ندارد و نسبت به همه‌چیز آگاه است. پس خدایی او یعنی «صفات کمالی» او اقتضا می‌کند عالم را بیافریند تا انسان‌ها در سایه شرایط خدادادی و با تلاش خود رشد کنند تا در نهایت از همسر شایسته و خوراکی‌ها و سایر امور لذیذ در جهان ابدیت برخوردار گردند. روشن است که خیر گناهی ندارد. خداوند با لطف و عنایت بی‌پایان خود ما را رایگان و بدون آنکه از پیش لیاقتی کسب کرده باشیم آفریده است و از وجود پاک خود ما را بهره‌مند ساخته است. این ما هستیم که نباید با سوء رفتار خود، هلاکت ابدی را به جان بخریم.

اما چرا قرعه به نام انسان بیچاره افتاد؟ گناه انسان چیست؟ چرا انسان به آزمایشگاه دنیا فرستاده شد و بر سر دوراهی قرار گرفت تا با عمری محدود میان بهشت و جهنم، میان خوردن آب کوثر و استراحت مطلق در جنت و رضوان و سوختن و ساختن در جهنم دست به انتخاب بزند؟ چالش انسان دو چیز است. اول آنکه وجودش ممکن است و خداوند هر آنچه وجودش ممکن باشد می‌آفریند. و دوم آنکه دارای اختیار است. در شماره بعد راجع به این دو نکته به توفیق الهی صحبت خواهیم کرد.

شناسه خبر 49502