شناسه خبر:51848
1400/11/11 10:03:02

سپهرغرب، گروه اندیشه - طاهره ترابی ‌مهوش: خانواده شهیدان دیباج از معدود خانواده‌هایی هستند که قبل از پیروزی انقلاب دو شهید گران‌قدر را تقدیم به نهال مقدس جمهوری اسلامی ایران کردند.

در گفت‌و‌گو با سید مرتضی دیباج برادر شهیدان سیدرضا و سید حسین دیباج در محل تحریریه سپهرغرب به زوایای مختلف چگونگی فعالیت سیاسی، اجتماعی این دو شهید بزرگوار و نحوه شهادت آن‌ها پرداختیم چراکه تاریخ انقلاب اسلامی سرشار از رشادت‌هایی است که رزمندگان اسلام در برهه‌های مختلف زمانی، از پیروزی انقلاب اسلامی گرفته تا ایام دفاع مقدس و پس‌ازآن را دربرمی‌گیرد. بنابراین برای تقویت روحیه انقلابی جامعه ضرورت دارد که به‌صورت منسجم و همه‌جانبه و با استفاده از ابزارها و فناوری‌ها، در گسترش فرهنگ ایثار و شهادت کوشید و این موضوع را به شیوه‌های مختلف به نسل جوان انتقال داد؛ از طرفی زندگی هر شهید ابعاد مختلف و یک ماجرای خاص دارد؛ به دیگر سخن در این حوزه هیچ‌گاه موضوعات تکراری پیدا نخواهد شد. بر این اساس با توجه به قرار گرفتن در آستانه پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و دهه فجر این گفت‌و‌گوی صمیمانه را در ادامه می‌خوانید:

سید مرتضی دیباج با اشاره به اینکه پدرم روحانی و مادرم خانه‌دار بود و فضای معنوی در روح و روان خانواده ما به‌صورت جاری به یک آرمان بدل شده گفت: برادرم سید رضا در سال 1327 در همدان به دنیا آمد، مقطع تحصیلی ابتدایی خود را در مدرسه علمی گذراند. پس از اخذ دیپلم ریاضی با معدل بالا از دبیرستان ابن‌سینا در رشته مورد علاقه‌اش روان‌شناسی، در دانشگاه شیراز پذیرفته شد، آن زمان ورود به دانشگاه بسیار دشوار بود البته همان‌طور که گفتم سید رضا اولین فرزند خانواده بود و پدرم در تربیت فرزندان خود بسیار دقت و تلاش می‌کرد، سیدرضا در عنفوان جوانی به حوزه قرآن، احکام و مباحث اعتقادی وارد می‌شود و در جلسات مختلف مذهبی که در ابتدا به‌صورت خانگی با حضور اساتید و بزرگان شهر برگزار می‌شد حضور داشت.

وی با تأکید بر اینکه سیدرضا از دوران ابتدایی بر خودسازی و دین‌داری خویش بسیار کار می‌کرد، افزود: این شهید بزرگوار با مطالعه و نگارش بسیار عجین بود و مقالاتی را در حوزه روشنگری مردم می‌نوشت. فعالیت‌های خود را نیز به‌صورت نیمه مخفیانه انجام می‌داد چراکه از این طریق هدف خود یعنی مبارزه با طاغوت و استکبار را دنبال می‌کرد، البته این فعالیت‌های مخفیانه، از چشم ساواک به دور نماند به‌طوری‌که متون رزمی و چریکی را که از انگلیسی به فارسی ترجمه می‌کرد به‌عنوان مدرک بعدها به دست ساواک افتاد.

وی با تأکید بر اینکه بعدها در دانشگاه شیراز نیز در انجمن اسلامی دانشگاه کنار افرادی چون غلامعلی حداد عادل فعالیت می‌کرد، دوستان خوبی داشت و با روحانیون، هیئت و مسجد ارتباط خوبی برقرار می‌کرد و در مسجد جامع (آیت‌الله دستغیب) و مسجد شمشیرگر (آیت‌الله حائری) شیراز حضور فعال داشت، اذعان کرد: البته قبل از ورود به دانشگاه، با افرادی چون سید کاظم اکرمی، محمدصالح مدرسه‌ای، محمود آزادیان و حسن مشتاق و گروهی شامل 30 الی 40 نفره از دوستانش در همدان رفاقت داشت، برای انجام فعالیت‌ها و هدف‌های انقلابی، اغلب در منزل مدرسه‌ای و اکرمی جمع می‌شدند و به بیان تفسیر قرآن، نهج‌البلاغه و مباحث روشنگرانه روز جامعه می‌پرداختند.

این برادر شهید ادامه داد: در شیراز به دلیل برگزاری جلسه‌ای با نظارت آیت‌الله حائری شیرازی و آیت‌الله دستغیب و فعالیت‌های دیگرش در دانشگاه دستور دستگیری‌اش صادر را صادر می‌کنند، سید رضا مطلع می‌شود و به همراه همسر و فرزندش به همدان می‌آید، خاطرم هست ساعت یک ظهر بود که اعضای خانواده را جمع کرد و از ما خواست اگر ساواک ما را تحت‌فشار قرار داد هیچ‌کدام از فعالیت‌های او را لو ندهیم در همان لحظه زنگ در به صدا درآمد و مأموران شهربانی وارد منزل شدند، بازرسی و تفتیش مختصری از وسایل وی و خانه انجام دادند و سپس در پاسخ به چرایی حضور خود در منزل ما اعلام کردند که برای پاسخ‌گویی به چند سؤال باید سید رضا را با خود ببرند.

دیباج با تأکید بر اینکه شرایط سختی بود، مادرم با آن‌ها بحث و مقابله می‌کرد اما در نهایت سید رضا را بردند و ما نمی‌دانستیم که این آخرین دیدار ما با اوست اظهار کرد: تا یک سال هیچ خبری از سید رضا نداشتیم و در یک تحریم خبری بودیم، درنهایت پدر و مادرم برای پیگیری به مراکز مختلف سر می‌زدند و هرچه بیشتر جست‌وجو می‌کردند کمتر خبری از رضا به دست می‌آوردند، در همدان خبری از او نبود و بعدها مشخص شد که وی را مستقیماً به زندان عادل‌آباد شیراز منتقل کرده‌اند.

وی با تأکید بر اینکه خواسته ما تنها دادن اطلاعی از وضعیت برادرمان بود که اگر جرم سیاسی داشته قبول، اما حداقل یک خبری از او به ما بدهند که محاکمه شده یا نه زنده است یا خیر؟ ابراز کرد: بیش از یک سال و نیم از جریان بی‌خبری ما از سیدرضا گذشت، پیگیری‌های خانواده همچنان ادامه داشت، پدرم از هر اهرمی برای فشار بر مأموران استفاده می‌کرد تا در نهایت پس از گذشت تقریباً دو سال مشخص شد که سیدرضا زیر شکنجه سخت، بدون وجود گواهی پزشک قانونی طی هشت روز در زندان به شهادت رسیده است.

وی با تأکید بر اینکه وقتی جنازه‌اش را خواستیم به ما گفتند که او را دفن کرده‌ایم، آدرس قبرش را خواستیم گفتند مخفی است و حتی حق برگزاری مراسم ندارید، مراسم مختصر و مظلومانه‌ای برگزار شد که حتی فامیل هم حضور پیدا نکردند چراکه نمی‌خواستیم برای آن‌ها به‌خصوص جوانانشان و دوستان این شهید بزرگوار مشکلی پیش بیاید خاطرنشان کرد: بر اساس اطلاعاتی که از دوستان و همبندان سیدرضا پس از انقلاب به دست آوردیم ماجرا این بوده است که پس از دستگیری رضا، سریع او را به زندان عادل‌آباد شیراز می‌برند و در آنجا توسط یک گروه سه‌نفره به مدیریت کما‌ن‌گیر که یکی از سردمداران ساواک و جزء وحشی‌ترین شکنجه‌گران رژیم بوده است مورد شکنجه قرار می‌گیرد، طبق گفته یکی از دوستان رضا که در حین شکنجه لنگه دمپایی او را در اتاق موردنظر می‌بیند و دیگر پس‌ازآن خبری از او در زندان نمی‌شود به شهادتش پی می‌برند، رضا زیر شدت شکنجه‌ها از حال می‌رود و احتمالاً به دلیل اصابت باتوم و شلاق به بدنش، به شهادت می‌رسد، اما مأموران علت شهادت او را مسمومیت اعلام کردند.

این برادر شهید با تأکید بر اینکه تا قبل از آغاز دهه 50 اغلب شکنجه‌ها به‌صورت روحی و روانی و با حبس افراد در سلول‌ها انجام می‌شد اما از ابتدای این دهه با آموزشی که عوامل ساواک از اسرائیل دریافت کرده بودند دست به سخت‌ترین شکنجه‌ها تا سر حد مرگ برای تخلیه اطلاعات افراد می‌زدند؛ بنابراین در خصوص سید رضا و گروهی که با وی همکاری داشتند ازآنجایی‌که به‌زعم ساواکی‌ها این گروه درصدد انجام اقدام مسلحانه علیه رژیم هستند این شکنجه‌ها شدت بیشتری داشت اذعان کرد: در حالی که شکنجه تکنیک‌هایی دارد تا در حین آن بتوانند به اطلاعات موردنظر برسند اما این شکنجه‌گران آن‌قدر وحشیانه با رضا برخورد می‌کنند که بعد از هشت یا 9 روز تحمل شدیدترین شکنجه‌ها دیگر تاب نیاورده و به شهادت می‌رسد. حتی برخی عنوان کردند که برای انتقال بدن مطهر ایشان به‌دنبال پلاستیک و یخ بوده‌اند.

وی ادامه داد: پس از انقلاب با یکی از عناصر ساواک به نام آرمان (در زندان عادل‌آباد) برای پیدا کردن محل دفن سید رضا صحبت کردم، یکی از دوستان رضا گفته بود احتمال دارد پیکر رضا را در همان محل زندان دفن کرده باشند اما این ساواکی گفت که در شکنجه سیدرضا نقشی نداشته و مسئولیت اعتراف‌گیری و شکنجه با آن گروه سه نفره بوده تشریح کرد: سرانجام مشخص شد که سیدرضا در 24 سالگی که ترم آخر دانشگاه را می‎گذراند و در تاریخی که در جواز دفن او درج شده بود یعنی در 30 تیرماه 1351 به شهادت رسیده است.

وی با بیان اینکه برادرم سیدحسین متولد 1330 در همدان است گفت: وی مراحل ابتدایی را همچون رضا در مدرسه علمی گذراند و در جلسات مذهبی نیز شرکت می‌کرد، او فردی چالاک و ورزشکار بود و در ورزش‌های رزمی‌ تبحر داشت تا در موقع لزوم و درگیری با مأموران شاهنشاهی از خود دفاع کند ابراز کرد: پس از اخذ دیپلم از دبیرستان رضاشاه سابق و شریعتی کنونی در رشته فیزیک دانشگاه تهران قبول شد اما بر اساس علاقه‌اش در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه پلی‌تکنیک یا امیرکبیر کنونی ادامه تحصیل داد.

برادر شهیدان دیباج با تأکید بر اینکه حسین پس از شهادت رضا می‌دانست که او نیز تحت مراقبت است، پس کارهایش را با احتیاط بیشتری پیگیری می‌کرد تا بتواند در دانشگاه فعالیت‌های مبارزاتی و انقلابی خود را دنبال کند، تلاش می‌کرد به او مشکوک نشوند اما بعد از اینکه تعدادی از مبارزان دستگیر شدند به منزل وی در تهران یورش بردند، 20 اردیبهشت‌ماه سال 53 به همراه خانواده به همدان آمد تا اوضاع کمی آرام‌تر شود، اذعان کرد: بعد از تفتیش منزل او در تهران به ساواک همدان دستور دادند تا وی را دستگیر کند. ساعت یک نیمه‌شب بعد از اینکه زنگ خانه به صدا درآمد مأموران به منزل ما هجوم آوردند و متوجه شدیم خانه در محاصره است، این بار وحشیانه‌تر و جسورتر از قبل برخورد کردند، همه ما را در وسط اتاق جمع کرده و اجازه هیچ حرکتی نمی‌دادند، وسایل حسین را گشتند یک بسته روزنامه‌پیچ شده را پیدا کرده و ازآنجاکه به آن مشکوک بودند جرأت باز کردن آن را نداشتند تا درنهایت با باز کردن گوشه آن متوجه شدند لباس است و مواد منفجره‌ای در کار نیست.

وی ادامه داد: مادرم ازآنجاکه در ماجرای دستگیری رضا و دو سال بی‌خبری از او زجر زیادی کشیده بود این بار با مأموران بسیار مقابله کرد، دست حسین را گرفته بود و اجازه نمی‌داد او را ببرند، لحظات خیلی سخت و دردآوری بود. مادرم و حسین بسیار گریه می‌کردند، اما در نهایت حسین را از مادرم وحشیانه جدا کرده و بردند، مادرم دست‌بردار نبود در کوچه به‌دنبال حسین می‌رفت و تمام خشم خود را با فریاد بروز می‌داد. اهالی کوچه همه خبردار شدند و ساواکی‌ها که احساس خطر کردند با گذاشتن اسلحه روی سینه مادرم او را تهدید به قتل کردند و درنهایت مادرم که داشت از حال می‌رفت را به خانه آوردیم.

این برادر شهید تأکید کرد: پیگیر وضعیت برادر دستگیرشده‌مان شده و در نهایت فهمیدیم که سید حسین را پس از دستگیری به کمیته ضدخرابکاری (موزه عبرت) تهران می‌برند، تحت شدیدترین شکنجه‌ها بدنش عفونی می‌شود و به اغما می‌رود و پس از هشت روز تحمل شکنجه در تاریخ 28 اردیبهشت‌ماه سال 1353 به شهادت رسیده می‌رسد.

دیباج افزود: بعد از انقلاب اعلامیه‌ای در روزنامه‌های کثیرالانتشار از سوی مرکز اسناد چاپ شد که اسامی زندانیان سیاسی که خانواده‌هایشان از محل دفن آنان اطلاعی نداشتند اعلام شد. درنهایت به ما گفتند که سید رضا و سید حسین در قطعه 39 بهشت‌زهرای تهران با حدود 100 تا 300 و بنا به قولی 150 قبر شهید دفن شده‌اند. پیکرهای این شهدا را به دلیل اینکه مردم مطلع نشوند شبانه و بدون اسم دفن کرده‌اند.

وی با بیان اینکه امروزه دشمنان با هجمه‌ها و مبارزه فرهنگی، سعی بر آن دارند که ملت ایران را از هویت فرهنگی خود جدا سازند گفت: یکی از کارکردهای این مبارزه، به فراموشی سپردن فرهنگ ایثار و شهادت است، همین امر مهم بانی دفاع از آرمان‌های انقلاب اسلامی و حفظ کیان ایران اسلامی شد و در مقاطع مختلف، حیات جمهوری اسلامی ایران به آن عزت و کرامت بخشیده است.

این برادر شهید با تأکید بر این‌که خانواده‌های معزز شهدا و ایثارگران می‌توانند نقش بی‌بدیلی در زنده نگه داشتن این فرهنگ ایفا کنند تصریح کرد: نسل جوان که قرابت و خاطره چندانی با انقلاب و راه‌های دشوار آن ندارند، باید با راهکارهای فرهنگی و رسانه‌ای مناسب این موضوع برایشان تشریح شود.

دیباج با بیان اینکه نوع نگاه امام خمینی (ره) برخاسته از ارزش‌های اهل‌بیت (ع) بود گفت: در همه انقلاب‌ها ممکن است بخشی از ارزش‌ها کمرنگ شود، اما در انقلاب اسلامی نه‌تنها کمرنگ نشده بلکه در بسیاری از موارد مانند حوزه ایثار و شهادت بسیار پررنگ‌تر از قبل‌ هم شده و مصداق بزرگ آن فعال شدن جبهه مقاومت در منطقه است.

وی با تأکید بر اینکه پایه‌های فرهنگ ایثار، شهادت، ازخودگذشتگی، اخلاص و آزادمنشی هدفمند در خانواده و اجتماع بنا نهاده می‌شود گفت: ترویج و اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت، کارکردهایِ مثبت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و غیره دارد.

این برادر شهید با تأکید بر اینکه با نگاه به انگیزه‌های شهدا می‌توان از آسیب‌هایی که به اصل و جوهره فرهنگ ایثار و شهادت به‌واسطه ترویج نامناسب فرهنگ، هجمه فرهنگی به‌وسیله فضای مجازی، تبلیغات سوء در فضای رسانه‌ای وارد می‌شود، جلوگیری کرد، افزود: ایثار و شهادت به‌عنوان یک فرهنگ متعالی در زمره‌ عالی‌ترین مفاهیم الهی و نتیجه والاترین ارزش‌هایی است که یک انسان متعهد می‌تواند به آن مقام دست پیدا کند.

دیباج افزود: این مفاهیم اثرگذار و حرکت‌آفرین قادرند تا فضای یک جامعه را به‌صورت گسترده تحت تأثیر قرار دهند و والاترین برکات را برای آن به همراه داشته باشند بر این اساس تقویت باورهای دینی و اعتقادی در خانواده که امروزه جزء اصلی‌ترین مسائل اعتقادی و فرهنگی به‌حساب می‌آید در ردیف مهم‌ترین وظایف ماست.

شناسه خبر 51848