شناسه خبر:76500
1402/9/8 12:30:05

اجتماع مانند تمام جوانب حیات بشری زنده است، حرکت می‌کند، بخش‌هایی از آن جابه‌جا می‌شوند، حذف شده یا می‌میرند یا متولد می‌شوند و انسان‌ها به عنوان بخشی از این فرایندها در جامعه تغییر وضعیت می‌دهند گاهی خود راهبر این تغییرات هستند گاهی اثرپذیرند اما قطعا کسانیکه برای خود رشد و ارتقای اجتماعی را طراحی کرده‌اند باید در این تغییرات نقش‌آفرین باشند لازمه این نقش‌آفرینی در یک روند درست و سالم، داشتن دانش و توانمندی‌های لازم جهت قرارگرفتن در پازل موفقیت جامعه است یعنی همه ما باید برای تحقق رشد فردی سهم خود را در موفقیت اجتماعی ادا کنیم در این میان گروهی هستند که ارتقای جایگاه در اجتماع را طلب می‌کنند اما سرمایه موثر و واقعی در این راستا ندارند به عبارت دیگر این افراد علاقه‌ای به تلاش برای تقویت دانایی‌ها و توانایی‌های خود ندارند چراکه قطعا طی این مسیر به سختکوشی و تلاش مضاعف نیاز دارد این درحالی است که این قبیل افراد به دنبال یک راه میانبر برای صعود بر نقطه اوج هرم اجتماع هستند و به نظر می‌رسد راحت‌ترین راه را در آویزان شدن به دیگران می‌بینند البته آن‌ها آویزان بودن را یک نوع مهارت و توانایی دانسته و از ابتدای راه مسیرخود را درهمین راستا تنظیم می‌کنند فقط کافی است فردی را پیدا کنند که ظرفیت رشد را در او ببینند بدین ترتیب با برقراری ارتباط، مهارت‌های بیانی، ارائه خدمات مختلف بستگی به جایگاه و بوم بستر کاری فرد میزبان برای خود در معادلات سیاسی و تعاملی او جایگاهی دست و پا می‌‎کنند و تا وقتی که نانشان در این تنور پخته شود همراهی را ادامه می‌دهند اما این یک روی سکه تعامل قبیله آویزان‌ها است وجه دیگر این سکه در نوع ارتباط با مردم تعریف می‌شود این افراد تا وقتی منافعشان تامین شود و به واسطه نسبت با حاج‌آقا فلانی یا دکتر فلانی مورد احترام دیگران باشند و از عملکردشان سوال نشود بسیار مردمدار بوده و ای بسا از امتیاز نزدیکی به مسئولان برای حل مشکلات برخی افراد نزدیک به خود بهره ببرند اما امان از آن زمان که نقدی به عملکرد یا بیانشان مطرح شود آن وقت از تمام عِده و عُده آن مسئولانی که پذیرای آویزانی این افراد بوده‌اند و صد پرده بدتر و بیشتر از آن برای خاموش کردن صدای منتقدان بهره می‌برند چندی پیش شاهد بودم یکی از این حضرات در جمعی با استفاده از این جمله که"می‌دهم آمارت را دربیاورند" منتقدان را تهدید می‌کرد این بنده خدا تازه در ابتدای راه بود و خدا می‌داند چند سال دیگر که این دیکتاتورهای بالقوه خود دم و دستگاهی به هم می‌زنند چه بر سر مردم می‌آورند.

اجتماع مانند تمام جوانب حیات بشری زنده است، حرکت می‌کند، بخش‌هایی از آن جابه‌جا می‌شوند، حذف شده یا می‌میرند یا متولد می‌شوند و انسان‌ها به عنوان بخشی از این فرایندها در جامعه تغییر وضعیت می‌دهند گاهی خود راهبر این تغییرات هستند گاهی اثرپذیرند اما قطعا کسانیکه برای خود رشد و ارتقای اجتماعی را طراحی کرده‌اند باید در این تغییرات نقش‌آفرین باشند لازمه این نقش‌آفرینی در یک روند درست و سالم، داشتن دانش و توانمندی‌های لازم جهت قرارگرفتن در پازل موفقیت جامعه است یعنی همه ما باید برای تحقق رشد فردی سهم خود را در موفقیت اجتماعی ادا کنیم در این میان گروهی هستند که ارتقای جایگاه در اجتماع را طلب می‌کنند اما سرمایه موثر و واقعی در این راستا ندارند به عبارت دیگر این افراد علاقه‌ای به تلاش برای تقویت دانایی‌ها و توانایی‌های خود ندارند چراکه قطعا طی این مسیر به سختکوشی و تلاش مضاعف نیاز دارد این درحالی است که این قبیل افراد به دنبال یک راه میانبر برای صعود بر نقطه اوج هرم اجتماع هستند و به نظر می‌رسد راحت‌ترین راه را در آویزان شدن به دیگران می‌بینند البته آن‌ها آویزان بودن را یک نوع مهارت و توانایی دانسته و از ابتدای راه مسیرخود را درهمین راستا تنظیم می‌کنند فقط کافی است فردی را پیدا کنند که ظرفیت رشد را در او ببینند بدین ترتیب با برقراری ارتباط، مهارت‌های بیانی، ارائه خدمات مختلف بستگی به جایگاه و بوم بستر کاری فرد میزبان برای خود در معادلات سیاسی و تعاملی او جایگاهی دست و پا می‌‎کنند و تا وقتی که نانشان در این تنور پخته شود همراهی را ادامه می‌دهند اما این یک روی سکه تعامل قبیله آویزان‌ها است وجه دیگر این سکه در نوع ارتباط با مردم تعریف می‌شود این افراد تا وقتی منافعشان تامین شود و به واسطه نسبت با حاج‌آقا فلانی یا دکتر فلانی مورد احترام دیگران باشند و از عملکردشان سوال نشود بسیار مردمدار بوده و ای بسا از امتیاز نزدیکی به مسئولان برای حل مشکلات برخی افراد نزدیک به خود بهره ببرند اما امان از آن زمان که نقدی به عملکرد یا بیانشان مطرح شود آن وقت از تمام عِده و عُده آن مسئولانی که پذیرای آویزانی این افراد بوده‌اند و صد پرده بدتر و بیشتر از آن برای خاموش کردن صدای منتقدان بهره می‌برند چندی پیش شاهد بودم یکی از این حضرات در جمعی با استفاده از این جمله که"می‌دهم آمارت را دربیاورند" منتقدان را تهدید می‌کرد این بنده خدا تازه در ابتدای راه بود و خدا می‌داند چند سال دیگر که این دیکتاتورهای بالقوه خود دم و دستگاهی به هم می‌زنند چه بر سر مردم می‌آورند.

در این میان باید از حضرات مسئولان پرسید آیا واقعابه آنچه که اطرافیانشان با آبرو و سرمایه اجتماعی آن‌ها انجام می‌دهند واقف هستند؟ می‌دانند برخی از افرادی که از شوراهای محلات،سمن‌ها و انجمن‌ها با کمترین توانمندی واقعی بالا آمده و اعتماد آن‌ها را جلب می‌کنند از همین سرمایه چه سوءاستفاده‌هایی می‌کنند؟ یادمان باشد نمایندگان محترم مجلس، اعضای محترم شورای شهر، مدیران بزرگواری که اتاق فکرهای رسمی و غیررسمی دارند همه سرمایه اجتماعی خود و انقلاب را به دست همین اطرافیان می‌سپرند و خدا می‌داند این افراد که ارابه پیشرفت خود را در بزرگراه لابی‌گری بی‌محابا به پیش‌می‌رانند چه بر سر اعتقاد، اعتماد و زندگی مردم می‌آورند؟ شاید این بزرگواران در این دنیا بتوانند دامن خود را از زیربار این افراد ابن‌الوقت بعد از هر افتضاحی که به بار می‌آورند بیرون بکشند اما قطعا تا ابد ننگ میزبانی از این افراد آویزان در دوران مدیریت یا مسئولیت بر پیشانی این قبیل مقامات می‌ماند.

البته باید به این حقیقت نیز اذعان کنیم که اگر در کشور ما شایسته‌سالاری به معنی واقعی کلمه در همه رده‌ها جاری و ساری بود قطعا چنین رابطه معیوبی نباید بین افراد ایجاد می‌شد اگر مسئولان در حوزه‌های مختلف برای به‌کارگیری افراد توانمندی‌های آن‌ها و کیفیت عملکردشان را مورد مداقه قرار دهند نه فقط افرادی لابی‌زیست پا نمی‌گیرند بلکه جامعه به ویژه نسل جوان با امید به اینکه دانایی و توانایی ملاک ارتقای اجتماعی است بر افزایش شایستگی‌های خود تمرکز می‌کنند نه رابطه‌ها.

درخاتمه لازم است به این حقیقت اقرار کنم که در این میان کم نیستند کسانی که با توجه به کارآمدی‌ها و تعهد درونی به جایگاهی دست یافته‌اند و هیچ‌گاه از آن برای منافع شخصی سوءاستفاده نمی‌کنند اما متاسفانه قبیله آویزان‌ها و آن برخی مسئولانی که به این افراد فرصت ظهور و بروز می‌دهند را نیز نمی‌توان نادیده گرفت

زهره پوروهابی

 

شناسه خبر 76500