شناسه خبر:96549
زن بازار کار یا زن اثرگذار؟
باز هم «گزارش جهانی شکاف جنسیتی» مجمع جهانی اقتصاد منتشر شد، و باز هم رسانههایی در ایران بودند که با تیترهای بزرگ از جایگاه نازل ایران در این رتبهبندی نوشتند.
پرسش مهمتری اینجاست: آیا مرجعسازی بیچونوچرا از آمارهای نهادهایی چون مجمع جهانی اقتصاد، آن هم در حوزهای بهحساسیت جایگاه زن در جامعه، قابل دفاع است؟ آیا شاخصهای چهارگانه این گزارش، با جهانبینی اسلامی و سبک زندگی ایرانی همراستا هستند؟
1. مسئله در ریشه است؛ برابری یا عدالت؟
نگاه اسلام به زن، نه در تقابل با مرد بلکه در کنار او و بر اساس «عدالت» تعریف میشود. در مقابل، تمام شاخصهای گزارش مجمع جهانی اقتصاد بر پایه «برابری جنسیتی» بنا شدهاند؛ مفهومی که از اساس با نگاه اسلامی به تفاوتها و نقشهای طبیعی زن و مرد در تعارض است. اسلام، برابری عددی را معیار نمیداند؛ بلکه تأکید دارد که در هر ساحت اجتماعی، باید با حفظ کرامت زن، جایگاه متناسب با طبیعت و تواناییهای او فراهم شود؛ بنابراین، استفاده از گزارشهایی که اساس آنها مبتنی بر برابری جنسیتی است، در ارزیابی ساختارهای جمهوری اسلامی، اشتباه مبنایی دارد.
2. نقشآفرینی زن، نه الزام به اشتغال
از منظر اسلامی، تأمین معاش خانواده بر عهده مرد است و زن اگر در فعالیت اقتصادی حضور یابد، نهتنها درآمدش متعلق به خودش است، بلکه هیچ تکلیفی برای مشارکت در تأمین معاش زندگی ندارد. بنابراین، در نگاه اسلام، ارزش زن در شاغلبودن یا نبودن نیست، بلکه در اثرگذاری اجتماعی بدون اجبار معیشتی است. مجمع جهانی اقتصاد اما، نقش اقتصادی زن را از منظر حضور در بازار کار میسنجد، بیآنکه تفاوتی میان جوامعی که زن را نانآور یا نانخوار میدانند، قائل شود. این مغایرت بنیادی، یکی از دلایل اصلی رتبه پایین ایران در این شاخصهاست؛ نه اینکه نظام جمهوری اسلامی زنان را از حضور اجتماعی بازداشته باشد.
3. شاخصهای جهانی، ساخته و پرداخته سرمایهداری
نکته مغفول اینکه مجمع جهانی اقتصاد، نه نهادی مستقل بلکه بازوی فکری نئولیبرالیسم جهانی است. مقر آن در داووس سوئیس است و هزاران شرکت ثروتمند با پرداخت حق عضویت، هزینههای آن را تأمین میکنند. طبیعیست که گزارشهای این نهاد، سبک زندگی سرمایهداری غربی را مرجع و معیار قرار دهد و برای بسط هژمونی فرهنگی خود، عباراتی مانند «شکاف جنسیتی» را تبدیل به مفاهیمی جهانی کند. ما اما چرا باید در این بازی از پیشباخته، خودمان را محک بزنیم؟
4. خطای رسانههای داخلی؛ ضریبدادن بیپیوست فرهنگی
رسانههای ایرانی هنگام انتشار اینگونه گزارشها، اغلب بدون تحلیل، آنها را بازنشر میکنند؛ بیآنکه بپرسند شاخصهای این رتبهبندیها با کدام سبک زندگی سنجیده میشوند. این ضریبدهی کورکورانه، تنها به تضعیف اعتماد عمومی به ساختارهای داخلی میانجامد. حتی اگر بخواهیم از چنین دادههایی برای اصلاح خود استفاده کنیم، باید ابتدا آنها را از منظر مبانی خودمان نقد و تفسیر کنیم. جای تحلیل خالیست؛ نه فقط در رسانههای زرد، که حتی در برخی رسانههای رسمی.
شکاف جنسیتی اگر هم در ایران وجود داشته باشد، نه در ترازوی «برابری»، بلکه در ترازوی «عدالت» باید سنجیده شود. و اگر قرار است اصلاحی صورت گیرد، مبنای آن باید نگاه ژرف و جامع اسلام به زن، خانواده، اقتصاد و حکمرانی باشد؛ نگاهی که اگر درست فهمیده و تبیین شود، نهتنها در تعارض با پیشرفت نیست، بلکه کاملترین الگوی زیست انسانی را عرضه میکند. ما نیازمند بازتعریف معیارها هستیم، نه بازنشر رتبهبندیهای جهانیای که حتی فلسفه زن را هم نفهمیدهاند، چه برسد به شأن او.
پرسش مهمتری اینجاست: آیا مرجعسازی بیچونوچرا از آمارهای نهادهایی چون مجمع جهانی اقتصاد، آن هم در حوزهای بهحساسیت جایگاه زن در جامعه، قابل دفاع است؟ آیا شاخصهای چهارگانه این گزارش، با جهانبینی اسلامی و سبک زندگی ایرانی همراستا هستند؟
1. مسئله در ریشه است؛ برابری یا عدالت؟
نگاه اسلام به زن، نه در تقابل با مرد بلکه در کنار او و بر اساس «عدالت» تعریف میشود. در مقابل، تمام شاخصهای گزارش مجمع جهانی اقتصاد بر پایه «برابری جنسیتی» بنا شدهاند؛ مفهومی که از اساس با نگاه اسلامی به تفاوتها و نقشهای طبیعی زن و مرد در تعارض است. اسلام، برابری عددی را معیار نمیداند؛ بلکه تأکید دارد که در هر ساحت اجتماعی، باید با حفظ کرامت زن، جایگاه متناسب با طبیعت و تواناییهای او فراهم شود؛ بنابراین، استفاده از گزارشهایی که اساس آنها مبتنی بر برابری جنسیتی است، در ارزیابی ساختارهای جمهوری اسلامی، اشتباه مبنایی دارد.
2. نقشآفرینی زن، نه الزام به اشتغال
از منظر اسلامی، تأمین معاش خانواده بر عهده مرد است و زن اگر در فعالیت اقتصادی حضور یابد، نهتنها درآمدش متعلق به خودش است، بلکه هیچ تکلیفی برای مشارکت در تأمین معاش زندگی ندارد. بنابراین، در نگاه اسلام، ارزش زن در شاغلبودن یا نبودن نیست، بلکه در اثرگذاری اجتماعی بدون اجبار معیشتی است. مجمع جهانی اقتصاد اما، نقش اقتصادی زن را از منظر حضور در بازار کار میسنجد، بیآنکه تفاوتی میان جوامعی که زن را نانآور یا نانخوار میدانند، قائل شود. این مغایرت بنیادی، یکی از دلایل اصلی رتبه پایین ایران در این شاخصهاست؛ نه اینکه نظام جمهوری اسلامی زنان را از حضور اجتماعی بازداشته باشد.
3. شاخصهای جهانی، ساخته و پرداخته سرمایهداری
نکته مغفول اینکه مجمع جهانی اقتصاد، نه نهادی مستقل بلکه بازوی فکری نئولیبرالیسم جهانی است. مقر آن در داووس سوئیس است و هزاران شرکت ثروتمند با پرداخت حق عضویت، هزینههای آن را تأمین میکنند. طبیعیست که گزارشهای این نهاد، سبک زندگی سرمایهداری غربی را مرجع و معیار قرار دهد و برای بسط هژمونی فرهنگی خود، عباراتی مانند «شکاف جنسیتی» را تبدیل به مفاهیمی جهانی کند. ما اما چرا باید در این بازی از پیشباخته، خودمان را محک بزنیم؟
4. خطای رسانههای داخلی؛ ضریبدادن بیپیوست فرهنگی
رسانههای ایرانی هنگام انتشار اینگونه گزارشها، اغلب بدون تحلیل، آنها را بازنشر میکنند؛ بیآنکه بپرسند شاخصهای این رتبهبندیها با کدام سبک زندگی سنجیده میشوند. این ضریبدهی کورکورانه، تنها به تضعیف اعتماد عمومی به ساختارهای داخلی میانجامد. حتی اگر بخواهیم از چنین دادههایی برای اصلاح خود استفاده کنیم، باید ابتدا آنها را از منظر مبانی خودمان نقد و تفسیر کنیم. جای تحلیل خالیست؛ نه فقط در رسانههای زرد، که حتی در برخی رسانههای رسمی.
شکاف جنسیتی اگر هم در ایران وجود داشته باشد، نه در ترازوی «برابری»، بلکه در ترازوی «عدالت» باید سنجیده شود. و اگر قرار است اصلاحی صورت گیرد، مبنای آن باید نگاه ژرف و جامع اسلام به زن، خانواده، اقتصاد و حکمرانی باشد؛ نگاهی که اگر درست فهمیده و تبیین شود، نهتنها در تعارض با پیشرفت نیست، بلکه کاملترین الگوی زیست انسانی را عرضه میکند. ما نیازمند بازتعریف معیارها هستیم، نه بازنشر رتبهبندیهای جهانیای که حتی فلسفه زن را هم نفهمیدهاند، چه برسد به شأن او.
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.