روایت انسانی و ملی جنگ 12 روزه، ستون استواری هویت ملی
در دنیای امروز، جنگها تنها در میدان نبرد تعیین تکلیف نمیشوند؛ روایت و بازنمایی وقایع، بخشی از نبرد بزرگتری است که ذهن و حافظه ملتها را هدف میگیرد. روایت درست و دقیق از یک رخداد تاریخی، میتواند میراثی ماندگار برای آیندگان بسازد و به انسجام ملی و حتی قدرت بازدارندگی کمک کند. در ماجرای جنگ 12 روزه ایران و رژیم صهیونیستی، ثبت تجربهها و بازتاب انسانی و ملی آن، اهمیت دوچندانی دارد؛ چراکه فراتر از تحلیلهای نظامی یا راهبردی، این روایتها حافظه تاریخی یک ملت را شکل میدهند. در همین چارچوب، نویسنده و داستاننویس که تاکنون جوایز ادبی گوناگونی از آنِ خود کرده، در گفتوگویی تفصیلی به ابعاد ادبی، انسانی و اجتماعی این روایت پرداخته است؛ از ضرورت ثبت احوال مردم تا هشدار نسبت به تحریف و سطحینگری.
آنچه میخوانید حاصل این گفتوگو است:
هر کس باید روایت جنگ را از جایگاه خودش و با تمرکز بر واقعیتهای انسانی تعریف کند
علیاصغر عزتیپاک، درباره الزامات روایت جنگ 12 روزه ایران و رژیم صهیونیستی، تأکید کرد که هر کس باید روایت این رویداد را از جایگاه و تخصص خود بازگو کند.
وی گفت: من داستاننویس هستم و گاهی روایت واقعی را هم مینویسم. وقتی در جایگاه ادبیات میایستم، تمرکزم بر امور انسانی و ملی- میهنی است و با عواطف و معانی سر و کار دارم؛ بنابراین به مباحثی چون امنیت ملی، سیاست خارجی و دفاعی ورود نمیکنم، چراکه تخصص من نیست و ورودم در این حوزهها گمراهکننده خواهد بود.
نویسنده «باغهای همیشه بهار» تصریح کرد: اگر همه افراد از جایگاه خود روایتگری کنند، در نهایت همه ابعاد ماجرا ثبت و ضبط خواهد شد، اما اگر هرکس از منظر نامرتبط وارد روایت شود، داستان مخدوش میشود و فردا با روایتی نادرست روبهرو خواهیم بود.
به گفته عزتیپاک، در این مقطع باید به ثبت وقایع پرداخت؛ الآن وقت خیالپردازی و آرزوبافی نیست؛ باید وقایع را همانطور که بود، به دور از تخیل، ثبت کنیم. چه در بُعد احوال درونی انسانها، چه در بُعد وقایع بیرونی و آنچه در زمین رخ داد. مثلاً اینکه چه بر سر برخی شهرها و مردم آمد، یا ما چه بلایی سر دشمن آوردیم. ابتدا باید بگوییم چه شد، سپس میتوان در گامهای بعدی تخیل را وارد کار کرد.
وی همچنین درباره اینکه روایت جنگ 12 روزه باید بیشتر بر عنصر مقاومت و پیروزی تکیه کند یا به پیچیدگیهای راهبردی و آسیبهای جنگ هم بپردازد؟ توضیح داد: اگر نویسندگان از یکدیگر جدا شوند و هرکدام از جایگاه تخصصی خود روایتگری کنند، همه این ابعاد پوشش داده میشود اما من بهعنوان یک ادبیاتچی باید روی دگرگونی احوال آدمها متمرکز باشم؛ مثلاً اینکه یک ملت پریشان، در طول 12 روز چگونه انسجام پیدا کرد و همانند یک مشت گرهکرده در برابر دشمن ایستاد؟ بازنمایی این روحیه هم کارستان است، هم مثل نان شب واجب و هم مسئولیت نویسنده.
نویسنده «باغ کیانوش» اضافه کرد: ایرانیان در بزنگاهها ید واحده میشوند، یکدست و مقاوم میایستند. این ویژگی ناشی از پیشینه تاریخی مردم ایران است و باید به ثبت برسد. ممکن است در روزهای خوش اختلافاتی داشته باشیم، اما وقتی جنگ پیش میآید، این روحیه غیورانه مردم باید بازنمایی شود. این احوال شگفتانگیز و افتخارآمیز، یادآور هویت ماست و باید برای خودمان و برای دیگران روایت شود.
*برای چیزی که نمیدانیم، روایت نسازیم
عزتیپاک در ادامه گفتوگوی خود، در پاسخ به پرسشی درباره عواملی که میتواند در روایت جنگ 12 روزه منجر به سطحینگری شود، اظهار کرد: این پرسشی است که در تخصص من نیست و حتی به آن فکر هم نکردهام، اما تنها تذکری که میتوانم به خودم، دوستانم و مردم بدهم این است که درباره چیزی که نمیدانیم، حرف نزنیم.
وی ادامه داد: اگر وارد موضوعاتی شویم که دانش و اطلاعات کافی درباره آنها نداریم، اصل ماجرا را تحریف میکنیم. واقعیت این است که ما از بسیاری سیاستهای کلان و پنهان قدرتهای جهانی بیخبریم، فقط برخی مسئولان و راهبردشناسها (استراتژیستها) اطلاع دارند که چه نقشههایی برای منطقه و ایران کشیده شده؛ بنابراین نباید تصور کنیم که همهچیزدان هستیم؛ این کار باعث گمراهی خودمان، مردم و حتی خوشحالی دشمن میشود، چراکه دشمن از این سردرگمی سوءاستفاده خواهد کرد.
وی در ادامه درباره اینکه روایت این جنگ باید در قالب گفتمان ملی ایران مطرح شود، توضیح داد: هرچه این روایت ملیتر و بومیتر باشد، و هرچه نسبتش با انسان ایرانی روشنتر باشد، به همان اندازه جهانیتر است. مشکل ما این است که فکر میکنیم دیگران ما را نمیفهمند و باید به زبان آنها صحبت کنیم. در حالی که اگر انسانیتر و واقعیتر درباره خودمان سخن بگوییم، عواطف انسانی ما برای همه جوامع قابل درک است و روایت ما جهانی خواهد شد.
این نویسنده و داستاننویس مطرح ادامه داد: هر چیزی که به انسان مربوط باشد از خانواده تا اشخاص درگیر جنگ قابلیت روایت دارد. فقط بستگی دارد که نویسنده تمرکز خود را بر کدام بخش بگذارد. اگر هرکس از منظر خود روایت کند و از جایگاهش خارج نشود، هیچ بخش ناگفتهای باقی نخواهد ماند. اما اگر روایت را صرفاً به نهادها و سازمانها واگذار کنیم، اولویتهای سازمانی بر اولویتهای انسانی غلبه میکند و بخشهایی از واقعیت نادیده میماند. ملت باید روایتگر باشد تا همه ابعاد گفته شود.
عزتیپاک به نقشی که این روایت میتواند در بازدارندگی یا شکلدادن به افکار عمومی منطقه داشته باشد، نیز اشاره کرد و گفت: در حال حاضر من کاری به منطقه ندارم، چون آسمان منطقه باز است و دشمن آزادانه عمل میکند. برخی قدرتها هم با دشمن همراهی میکنند اما اگر در این روزها انسجامی در مردم ایران شکل گرفت، دلیلش همین ثبت و ضبط خاطرات تاریخی بود. اگر ما خاطرات حمله مغول، اسکندر و صدام را فراموش کرده بودیم، امروز در برابر دشمن بیدفاع بودیم و گمان میکردیم با ما کاری ندارد اما چون این خاطرات در ذهن مردم مانده، حالا در بزنگاهها متحد و مقاوم شدهاند. همین روند باید ادامه پیدا کند.
وی افزود: اگر امروز وقایع جنگ 12 روزه را درست ثبت نکنیم، آیندگان چیزی برای تکیهکردن نخواهند داشت. باید خاطرات تازهای به این تاریخ افزوده و به آیندگان نشان داده شود که دشمن بیرحمانه حمله میکند و برای او فرقی ندارد چه کسی در مقابلش باشد از یک فرمانده تا یک زن خانهدار. این آگاهی باعث میشود نسلهای بعدی هم آماده باشند.
وی تأکید کرد: اگر میخواهید یک ملت را بشناسید، به تاریخ و آثار ادبی او نگاه کنید؛ نه صرفاً سرگذشتها. آثار ادبی گواه روح و سرنوشت ملتها هستند و روایت جنگ نیز از همین مسیر غنا مییابد.
ادبیات، صدای وجدان و نفس انسان
این نویسنده برجسته در بخش پایانی این گفتوگو، به نقش ادبیات در ثبت حقیقت اشاره کرد و افزود: تاریخ حقیقی ملتها در آثار ادبی آنها پنهان است. نامهها، کتابهای تاریخی، در واقع بازتاب منافع و مصالح هستند و معمولاً سوگیری دارند، اما ادبیات صدای وجدان و صدای عاطفه است؛ صدای جان انسان و نفس انسان. بنابراین هر وقت بخواهیم چیزی را بهدرستی و به شکلی عمیق ثبت کنیم، باید بکوشیم زمینه برای ادبیات فراهم شود. این را نباید با سفارش و اجبار پیش برد، بلکه باید مجالی ایجاد کرد که ادبیات خودش شکل بگیرد.
عزتیپاک افزود: من این روزها نظری دادهام و جریانی به راه انداختهام که اولویت الآن نوشتن احوال واقعی اشخاص است، در قالب روایتهایی بسیار کوتاه که نامش را دفاعنامک گذاشتهام. حتی برایش کانالی به نام مهر وطن راهاندازی کردم و هر روز دستکم سه تا چهار روایت کوتاه در آن منتشر میکنم. نویسندگان در این قالب از لحظات شخصی خودشان یا دیگران در این روزهای جنگ مینویسند؛ خیلی کوتاه، همانطور که یک خبر کوتاه از اصابت موشک میرسد، من گفتم براساس همان بنویسند که در فلان لحظه چه فکری کردند یا چه واکنشی نشان دادند.
وی ادامه داد: الآن زمان تمرکز روی آثار بلند نیست، چه در نوشتن و چه در خواندن؛ اما نباید حداقلها را از دست بدهیم. چه بسا همین کارهای کوچک، بتواند خوراک فکری و روحی برای نجات یک انسان باشد؛ نجات روان و روح، و او را دوباره سرپا نگه دارد.
این نویسنده شناختهشده در پایان، ضمن آرزوی استواری و اقتدار برای ملت ایران تأکید کرد: ما در این ملک پابرجاییم و خواهیم بود، با اقتدار و به یاری خداوند، بسیار روشن.
ضرورت روایت انسانی و مستند جنگ 12 روزه برای حفظ هویت ملی و آیندهنگری
آنچه از گفتوگو با علیاصغر عزتی پاک برداشت میشود، تأکید جدی بر ثبت روایتهای انسانی و ملی از جنگ 12 روزه است؛ روایتی که بر عواطف، همبستگی و روحیه ایستادگی مردم ایران متمرکز باشد و از سطحینگری و تحریف فاصله بگیرد. او باور دارد که هر قشر و هر تخصصی باید از منظر خود به روایت این رخداد بپردازد تا تصویر جامع و معتبری در تاریخ برجای بماند. بر هیچکسی پوشیده نیست که ادبیات و هنر نقش بیبدیلی در بازتاب جانمایه واقعی جنگ و درونیات مردم دارند و میتوانند در بلندمدت به حفظ هویت و اقتدار ملی یاری برسانند. آنچه در نهایت روشن است اینکه اهمیت این رویداد نهفقط برای امروز، بلکه بهعنوان سرمایهای برای آیندگان خواهد بود؛ سرمایهای که اگر دقیق و بدون تعارف ثبت شود، میتواند همچون مشت گرهکرده یک ملت، در بزنگاههای آینده بهکار آید.