استکبار؛ روایت طولانی سلطه و مقاومت، تنها راه رهایی ملتها
در حافظه بشر، تاریخ نهفقط مجموعهای از جنگها و پیمانها، بلکه صحنه مکررِ نزاع میان سلطهجویان و ملتهایی بوده است که نمیخواستند به زانو درآیند. از امپراتوریهای باستان که ملتها را در حلقه خراج و زور میگرفتند تا استعمار قرون جدید که زیر پرچم تمدنسازی، سرزمینها را غارت میکند. ماهیت استکبار تغییر نکرده است، بلکه ابزارها مدرنتر، واژگان زیباتر و نقابها حرفهایتر شدهاند، جوهره همان است؛ برتریطلبی، سلطه بر منابع و تحقیر اراده ملتها.
از دشتهای قاره آمریکا که شاهد کشتار سرخپوستها و گورهای دستهجمعی بوده است تا زنانی که بعد از جنگ جهانی دوم و استیلای آمریکا بر ژاپن ناچار شدند بهعنوان کارگران جنسی به سربازان دشمن خدمات بدهند تا اکنون در فلسطین و سودان همه و همه، جلوههایی از چهره پلید استکبار بودهاند که فقط به دنبال تأمین منافع برتریجویانه خود هستند.
امروز غرب آسیا میدان آشکار نبرد تاریخی بین مستکبران و مستضعفان است؛ منطقهای که مجموعهای از هویتهای دیرینه، منابع حیاتی و شعور مقاومت در آن جریان دارد. نقطهای که هرگاه قدرتهای بزرگ تصور کردهاند با جنگ و ناو و پیمان میتوانند آیندهاش را مهار کنند، مردمانش به جان ایستادهاند و به این رؤیای شوم پاسخ نابودکننده دادهاند.
استکبار در قرائت امروز، صرفاً کشورگشایی نیست؛ بازی هوشمندانهای است که در آن سیاست، رسانه، اقتصاد و علم به ابزار کنترل بدل میشوند. تحریمهای هوشمند، روایتسازی رسانهای، شبکهسازیهای فرهنگی و عملیات اطلاعاتی، روی دیگر همان توپخانههای قدیمی هستند. بهجای سربازان کلاهفلزی، حالا لشکر تحلیلگران، اتاقهای فکر و شرکتهای فناوری میداندار هستند و در این میان تضعیف اراده ملتها، القای ناتوانی و باز کردن مسیر نفوذ بدون شلیک گلوله، هدف اصلی است.
در این میان با کمی بررسی تاریخی در خواهیم یافت که در طول تاریخ منطقه غرب آسیا مرکز این نبرد تمدنی است. چراکه این منطقه نهفقط یک جغرافیا، بلکه میدان تلاقی دو جهانبینی است؛ یکی مبتنی بر سلطه و هژمونی، دیگری متکی بر آزادیخواهی، عدالتطلبی و استقلال ملتها.
هرجا ائتلافهای فرامنطقهای دست دراز کردند، از عراق تا سوریه، از یمن تا فلسطین، روایت آشنا تکرار شد؛ اشغال، ایجاد ناامنی، مصادره منابع و در مقابل، بیداری و مقاومت. اگر روزی استعمارگران با پرچمهای اروپایی به این سرزمین آمدند، امروز هم تحت عنوان نظم جهانی و امنیت بینالملل، همان راه را میروند.
این حقیقت اما نباید پوشانده شود که مقاومت هزینه دارد؛ ایستادگی بر اصول یعنی پذیرش سختیها، تحمل فشارها و گاه سالها انتظار برای ثمر دادن خونِ دلها. اما تاریخ نشان داده ملتهایی که در برابر استکبار سر خم نکردند، سرانجام آینده را به نفع خود رقم زدند. فرهنگ استکبارستیزی در این چشمانداز، یک شعار احساسی نیست، یک نظام فکری و یک راهبرد بقا است. این فرهنگ یعنی باور به کرامت انسان، به حق انتخاب سرنوشت و به اینکه ملتها نباید برای زیستن عزتمندانه از بیگانگان اجازه بگیرند؛ یعنی درک اینکه پیشرفت اصیل محصول مقاومت و اعتماد به ظرفیتهای درونزا بوده و چشمانتظاری برای بستههای نجات از آن سوی مرزها نیست.
اما این یک واقعیت است که وقتی روشهای تجاوز ابرقدرتهای پوشالی تغییر کرده است، باید روشهای مقاومت نیز دگرگون شود، در کنار تقویت بنیه نظامی براساس آیه شریفه «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ؛ در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید، از نیرو [و نفرات و سازوبرگ جنگی] و اسبان ورزیده [برای جنگ] آماده کنید تا بهوسیله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنانی غیر ایشان را که نمیشناسید، ولی خدا آنان را میشناسد، بترسانید و هرچه در راه خدا هزینه کنید، پاداشش بهطور کامل به شما داده میشود و مورد ستم قرار نخواهید گرفت.» در حوزههای متنوع توانمندیهای خود را شناخته و ارتقا دهیم. امروز استکبار را باید در میدان دانش شکست داد، در عرصه اقتصاد مقاومتی، در ساخت قدرت نرم، در تربیت نسل توانمند و در ساماندهی رسانههای حرفهای که بتوانند حقیقت را روایت کنند و امید را زنده نگه دارند. ملتی که فقط دشمن را فریاد بزند اما خود را نسازد، دیر یا زود در دایره خستگی فرو میافتد. پس استکبارستیزی بدون خودسازی، راه رهایی نیست؛ بلکه آغاز ناکامی است.
این خط تاریخی ما را به اکنون میرساند؛ زمانی که جهان دوباره درحال صفبندی است. ملتهای آگاه در جستوجوی استقلال واقعی و بلوکهای قدرت با همه امکانات در پی تحمیل نظم دلخواه خود هستند؛ غرب آسیا امروز بیش از هر دورهای در معرض این تقابل قرار دارد، اما همزمان بیش از هر عصر دیگری، ظرفیت مقاومتِ مؤثر و بلوغ راهبردی یافته است. قدرتهای نوظهور، ائتلافهای مردمی منطقه و بیداری نسلها نشان میدهد که معادله تکقطبی دیگر قابل دوام نیست.
راه نجات کجاست؟ در بازگشت به اصولی که قدرتمان را تثبیت میکند؛ اعتماد به مردم، ارتقای دانایی، تقویت اقتصاد، همبستگی اجتماعی و تقویت پیوند با کشورهای منطقهای که همان درد مشترک را دارند. استکبارستیزی یعنی اتکای کامل به توان ملی و امتداد نگاه جهانی یعنی استقلال در تصمیم، عزت در گفتار و حکمت در رفتار.
باید این حقیقت را دید: مقاومت مشروع مسیر سخت اما روشن کرامت ملتها است و استکبار هرقدر نقابهایش را عوض کند، در برابر اراده ملتها، بیدفاع خواهد ماند. راه آینده از میدانهای قدرت و فرهنگ میگذرد و ملتی که باور دارد میتواند، دیر یا زود خواهد توانست.