سپهرغرب، گروه اندیشه - حامد محمدی متین: در شمارههای قبل درباره بهشتیان و جهنمیان و طبقات بهشت و جهنم سخنانی مطرح شد؛ ممکن است کسی بگوید از کجا معلوم که پس از مرگ حیات دیگری وجود داشته باشد؟ به تعبیر عامیانه چه کسی آخرت را دیده؟ آیا دلیلی بر جهان پس از مرگ وجود دارد؟ این شماره را به بیان دلیلی دلنشین بر وجود چنین عالمی اختصاص میدهیم.

دلایل متعدد عقلی بر وجود حیات پس از مرگ اقامه شده، دلیل حکمت و عدالت از محکمترین دلایل است. اما در این شماره به دنبال بیان دلیلی هستیم که علاوهبر اعتبار، برای همگان دلنشین باشد؛ نام این دلیل، «فطرت» است.
حکمت الهی پیشفرض برهان فطرت
کافی است بپذیریم خداوند حکیم است: «إنَّهُ عَزیزٌ حَکِیمٌ» (انفال، 63). حکیم به کسی میگویند که کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد؛ به قول معروف همه کارهای خدا حکمتی دارد. فیلسوفان برای حکیم معنای دقیقتری ذکر میکنند، ازنظر آنان «حکیم کسی است که بهترین کارهای ممکن را انجام میدهد؛ پس اگر خداوند چیزی را بیافریند، بهگونهای میآفریند که بهتر از آن ممکن نخواهد بود». تنها پیشفرض برهان فطرت پذیرفتن حکمت خداوند است.
دوران جنینی شاهدی بر حیات پس از مرگ
برای اثبات حیات پس از مرگ بهتر است به حیات پیش از تولد سری بزنیم. حیات انسان از یکجهت به سه مرحله قابل تقسیم است؛ حیات جنینی، حیات دنیا و حیات پس از مرگ. همه مطلع هستند هنگامی که جنین در رحم مادر بهسر میبرد، برخی از اعضا و جوارح وی تشکیل میشود، درحالی که موقعیت بهرهگیری از آنها را ندارد؛ برای نمونه، جنین دارای دست و پا است، اما هیچ استفادهای از آنها جز حرکات محدود، نمیکند. چشم و گوش دارد، اما نه چیزی میبیند و نه صدای محیط اطراف را میشنود؛ هرچند به صداهای مهیب واکنش نشان میدهد یا صدای مادر و صوت قرآن در روحیهاش اثر مثبت میگذارد، اما همه اینها بهقدری محدود است که شاید بتوان گفت از یک درصد از قابلیت گوش خود نیز استفاده نمیکند.
حال فرض کنید جنین مورد نظر دارای درک و شعور است. اگر جنین اینگونه باشد، میتواند در همان حیات جنینی وجود حیات دنیوی پیش رو را به اثبات برساند؛ چراکه اینگونه استدلال میکند که: اگر حیات بزرگتری پس از این حیاتِ 9 ماهه در کار نباشد، خلقت دست، پا، چشم، گوش و بسیاری از اعضای دیگر بیهوده خواهد بود؛ درحالی که خداوند حکیم است و چیزی را بیهوده نمیآفریند. این اعضا در اینجا بهکار نمیآیند، پس معلوم میشود عالَم بزرگتری در کار است که این اعضا و جوارح در آنجا به کار میآیند.
طرح یک سؤال
اگر فرآیند شکلگیری یکی از اعضای جنین کامل نشده و جنین ناقص وارد عالم دنیا شود، برای مثال چشمش تشکیل نشود یا با دست و پای فلج به دنیا آید، آیا همین امر برای یک عمر عذاب وی کافی نیست؟ قطعاً ورود ناقص به دنیا بزرگترین رنج و عذاب است و محنتهای دنیوی عذاب وی را تشدید میکنند. چنین فردی اگر در ناز و نعمت هم زندگی کند، همواره نقص مادرزادی مایه عذاب و رنجش خاطرش خواهد بود.
دلیل فطرت
عین استدلال بالا در این دنیا نسبت به حیات برتر اُخروی تکرار میشود؛ به این بیان که: در دنیا نیز انسانها از خواستههایی برخوردار هستند که خداوند در وجودشان نهادینه کرده است، درحالی که هیچگاه نمیتوانند در این عالم محدود به خواستههای خود برسند. این خواستهها از انسانها جداییناپذیر و بهاصطلاح فطری هستند؛ یعنی هر انسانی در هر مقطع از حیات خویش به دنبالشان است و نمیتواند از آنها چشمپوشی کند، هرچند سرکوب و ضعیف کردنشان ممکن است.
ازجمله گرایشهای فطری، میل به بقای ابدی است. هیچ انسانی دوست ندارد نابود شده و از بین برود. همه انسانها فطرتاً طالب حیات هستند؛ درحالی که متخصصان سلامت هم نمیتوانند در این دنیا جاودان بمانند. همچنین هر انسانی طالب آسایش و آرامش مطلق است؛ درحالی که آنچه در این دنیا یافت نمیشود، آسایش مطلق است! ظلم و ستم، بیماری، کهنسالی، بلایای طبیعی و هزاران عامل برای عدم آسایش انسان از سوی خداوند تعبیه شده است تا انسانها اعم از فقیر و غنی روی آسایش مطلق را در دنیا نبینند.
لازم است دراینباره بیشتر دقت کنیم؛ انسان طالب بقا است، اما در عالمی قرار گرفته که عالم فنا است! انسان طالب آسایش مطلق است، اما در عالم بلا و پُر از ظلم و ستم گرفتار شده! انسان طالب لذت مطلق است، اما در عالمی پُر از درد و رنج اسیر شده! آیا این اتفاق معقول است و با حکمت الهی سازگای دارد؟ بنابراین میتوان همانند جنین فرضی اینچنین استدلال کرد: اگر حیات بزرگتر از دنیا پس از مرگ وجود نداشته باشد، حکمت الهی نقض شده و زیر سؤال میرود. اگر موجودات زنده در دنیا عبارت از اسب، شتر و گوسفند بودند، حیات ابدی ضرورتی نداشت. اما خلقت موجودی مانند انسان و نهادینه کردن میل به بقا، آسایش و لذت مطلق که در دنیا زمینهای برای برآورده شدن کامل آنها نیست، کاری است غیر حکیمانه که از ساحت الهی به دور بوده؛ ازاینرو روشن میشود انسان برای چنین حیاتی آفریده شده است و دنیا گذرگاهی بیش نیست.
دنیا مادر دوم انسان
با توجه به آنچه گذشت، معلوم میشود دنیا دومین عالم جنینی انسان است! حقیقت این است که انسان نه یک دوره، بلکه دو دوره جنینی دارد. در دوره جنینی نخست بهصورت جبری رشد و تکامل پیدا میکند، اما در دومین دوره میبایست خود حقیقت وجودی خویش را بسازد. اگر از این برهه حساس ناقص وارد عالم آخرت شود، همین ورود ناقص برای عذاب ابدی وی کافی است. انسان فطرتاً نیازهایی دارد؛ اگر این نیازها را بهصورت مناسب برطرف نکند، با انبوهی از احساس خلأها و نیازهای برطرفنشده وارد عالم ابدی میشود؛ همچون فردی که به موارد مخدر اعتیاد دارد. چنین فردی بدون مواد مخدر شب و روزش تیرهوتار میشود. انسانهایی که با خدای متعال در دنیا ارتباط برقرار نمیکنند و به اُنس با دنیا اعتیاد پیدا میکنند، پس از انتقال به عالمی که خبری از حقایق دنیوی در آن نیست، حکم معتاد به مواد مخدر را دارند و حتی حالشان نسبت به او بسیار بدتر است و حتی قابل مقایسه با چنین شخصی نیستند؛ چراکه از همه اموری که با آنها مأنوس بودهاند، کنده میشوند. با وجود آنکه نیازشان همچنان پابرجا است، خبری از آنچه نیازشان را رفع میکند، نیست.
شناسه خبر 69584