سپهرغرب، گروه خبر - شکیبا کولیوند: همافر شهید حسین شاهحسینی در سالهای پیش از انقلاب اسلامی از نیروی هوایی استعفا و کارهای مبارزاتی خود را ادامه داد؛ جان بیقراری که درنهایت در سال 59 به محبوب پیوست و در این راه شهید شد.

شهید حسین شاهحسینی فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان در اول خردادماه 1327 همزمان با ولادت سالار شهیدان حسینبنعلی (ع) در همدان به دنیا آمد. بهدلیل علاقه زیادی که به قرآن و عترت رسول الله (ص) داشت، از کودکی گرایش شدیدی به جلسات مذهبی و مراسمی که به یاد و نام ائمه اطهار (ع) برگزار میشد، داشت.
با سپری کردن دوران تحصیل تا مقطع دبیرستان و گرفتن دیپلم از مدرسه امیرکبیر همدان به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد. آشنایی او با قرآن و اهلبیت پیامبر بزرگ اسلام از یکطرف و مشاهده فساد حاکم بر حکومت پهلوی و ظلم و ستمی که از سوی حکومت طاغوت به مردم میشد، از سوی دیگر باعث شد او درون ارتش مبادرت به تشکیل هستههای تبلیغات اسلامی کند؛ این کار با توجه به جو حاکم بر جامعه و ارتش آن زمان، در دید مردم عادی برابر با خودکشی بود.
جلسات مخفیانهای که تشکیل میداد، راهی بود برای آگاهی دادن به همکاران و مردم نسبت به مسائل و اتفاقاتی که در جریان بود و تبعات جبرانناپذیر کارهای خلاف شرع حکومت شاهنشاهی.
فعالیتهای وی در پایگاه هوایی همدان نتیجه داد و موجب ایجاد جو فکری و انقلابی بین کارکنان این پایگاه شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همزمان که در پایگاه سوم شکاری همدان مشغول خدمت بود، به فرماندهی عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان نیز منصوب شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی توطئهها برای شکست آن شروع شد؛ ترور، بمبگذاری، خرابکاری، ایجاد جنگ داخلی پنج استان کشور و غیره، از کارهایی بود که دشمنان داخلی مردم ایران مانند منافقین و گروهکهای دیگر انجام میدادند.
سرانجام در هفدهم اردیبهشتماه 1359 در منطقه سلمانآباد کردستان درحال انجام مأموریت و تعقیب ضد انقلاب بر اثر گلوله دشمن تکبیرگویان به شهادت رسید.
گفته میشود این شهید والامقام از شهادتش در این عملیات آگاهی داشت و وصیتنامهاش را لحظاتی قبل از عملیات نوشت.
در بخشی از این وصیتنامه آمده است: «من آگاهانه شهادت را برگزیدم و مرا هیچگاه به اجبار به این مأموریت نفرستادند؛ پس از من جامه سیاه نپوشید و در سوگ من اشک نریزید که قطرات اشک شما دشمن را خوشحال میکند، بهجای اشک ریختن مشتهای گرهکرده خود را به دشمن قرآن نشان دهید.»
صحبتها و راههای پیمودهشدهای از یک جوان مبارز انقلابی که به همه آرامشهای خود در زندگی پشت پا میزند و درنهایت به محبوب میپیوندد، میتواند درسهای بسیاری برای نسلهای امروز به همراه داشته باشد.
راههای رفته، تصمیمهای به سرانجام رسیده، هوشیاری و ذکاوتهایی که به روحیه انقلابیگری گره خورده بود و تأثیرات بسیاری را بهجای گذاشت.
حال این سرگذشتها در کتابی به رشته تحریر درآمده، در این خصوص پای صحبتهای سعید شاهحسینی، فرزند همافر شهید حسین شاهحسینی نشستیم تا با بخشی از ناگفتههای زندگی این شهید آشنا شده و نگاهی به این کتاب با عنوان «جان بیقرار» داشته باشیم که در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید:
به سبب تعهدات اخلاقی و هدفی که داشت، از نیروی هوایی استعفا داد
فرزند همافر شهید حسین شاهحسینی در گفتوگو با سپهرغرب با بیان اینکه پدر در 17 اردیبهشتماه سال 1359 زمانی که بنده پنجساله بودم به شهادت رسید، عنوان کرد: بهشخصه چیزی از پدر به یاد ندارم، اخوی بزرگترم در آن روزها هفتساله و اخوی کوچکترم هم دوساله بودند.
سعید شاهحسینی ادامه داد: براساس صحبتها و اطلاعات جمعآوریشده از دوستان و همرزمانشان به یکسری آگاهیها دسترسی پیدا کردهایم که نتیجه آن محتوای کتابی است که انشاالله روز دوشنبه 18 بهمنماه رونمایی خواهد شد.
فرزند همافر شهید حسین شاهحسینی با بیان اینکه تعدادی از همرزمها و دوستان پدرم در طول چند سال گذشته یا به شهادت رسیدهاند یا از دنیا رفتهاند، از سردار شهید همدانی نام برد و گفت: به این ترتیب متأسفانه به قسمتی از اطلاعاتی که میتوانستیم دریافت کنیم، دسترسی نداریم.
وی با اشاره به اینکه تلاش کردیم از افرادی که در قید حیات هستند که خداوند به آنها عمر باعزت دهد اطلاعاتی را جمعآوری کنیم، افزود: آنچه از این صحبتها و اطلاعات متوجه شدیم، این بود که پدر شخصیتی چندوجهی داشتهاند.
شاهحسینی در تشریح این موضوع عنوان کرد: یک وجه شخصیت پدر به دوران پیش از انقلاب اسلامی برمیگردد، زمانی که استخدام نیروی هوایی بودند؛ پدر در سال 1349 استخدام نیروی هوایی شدند و در انگلیس دوره دیده و به ایران بازگشته و تا سال 1357 در نیروی هوایی بودند و زندگی راحتی هم داشتند.
وی با بیان اینکه ایشان بهلحاظ مالی مشکلی نداشتند و در نیروی هوایی هم در کمخطرترین حوزه و بخش تخصصی بودند، گفت: اما با وجود همه این مطالب، پدر قبل از انقلاب اسلامی به سبب تعهدات اخلاقی و هدفی که داشتند، از نیروی هوایی استعفا کرده و به همه آن آرامش و آسایشی که داشتند، پشت پا میزنند تا راحتتر به کارهای مبارزاتی خود برسد.
فرزند همافر شهید حسین شاهحسینی با بیان اینکه با جمعآوری مطالب برای کتاب به صحبتهایی رسیدیم که برای من نکته جالبی بود، عنوان کرد: پدر قبل از انقلاب به تعدادی از خانوادههای محروم رسیدگی میکرده و آنها را زیر پوشش داشته است؛ افرادی که در روستاهای اطراف پایگاه هوایی شهید نوژه بودند که توسط جمعی از نیروهای مذهبی و حزباللهی مانند سردار مرآتی، جناب آقای محمدحسینی و دیگران به آنها کمک مالی میکردند.
وی در ادامه این گفتوگو با بیان اینکه زمانی که پدر از نیروی هوایی استعفا میدهد و درواقع به حکومت آن زمان پشت میکند و به انقلابیون میپیوندد ازلحاظ مالی حتماً دچار مشکل شده است، گفت: اما در همان شرایط هم دست از حمایت این خانوادهها برنمیدارد و پای تعهدی که برای خود ایجاد کرده بود، میایستد.
شاهحسینی در ادامه صحبتهای خود با بیان اینکه پدر در آن روزها با سخت گرفتن به خودش و خانوادهاش این راه را ادامه داد، ابراز کرد: این تعهد مالی را به انجام میرساندهاند و این موضوع را دوستان پدر تأیید میکنند.
وی با بیان اینکه نکته مذکور برای ما بهعنوان فرزندان پدرم جالب بود، به کتاب «جان بیقرار» که روایت مستندی از سرگذشت همافر شهید حسین شاهحسینی است، اشاره کرد و گفت: این کتاب در رابطه با سرگذشت پدرم به همت بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس همدان و به کوشش فاطمه رنجبران از صحبتهای همرزمان و دوستان پدرم جمعآوری شده و به نگارش درآمده است.
شاهحسینی خاطرنشان کرد: نظارت فنی و نظامی کار با سردار سیلواری بهعنوان یکی از همرزمان پدرم بوده است که خداوند انشاالله به ایشان عمر باعزت بدهد و از همه دوستانی که در این مسیر ما را برای جمعآوری مطالب یاری کردند، تشکر میکنم.
پدرم در یک سال آخر حیاتشان خود را فراموش کرده بود
وی در پاسخ به اینکه علت انتخاب عنوان «جان بیقرار» برای این کتاب چه بوده است؟ تصریح کرد: مادرمان خیلی علاقهمند بودند تا این کتاب به چاپ برسد و بسیار بر این مهم اصرار داشتند که خاطرات پدر جمعآوری شود؛ اما به دلایلی این توفیق حاصل نشد تا اینکه در آبانماه 98 داستان این کتاب آغاز شد.
شاهحسینی ادامه داد: مادرم از این موضوع بسیار استقبال کردند و قسمت زیادی از این کتاب هم خاطرات ایشان در طول حدود هفت سال زندگی مشترکشان با پدرم از سال 1352 تا 1359 است. اما مادر متأسفانه در دو سال اخیر بهدلیل مشکلات جسمی که پیدا کرده بودند، دیالیز میشدند؛ البته با وجود آن سختیها و جراحی قلب باز در سال 1398 و ضعف جسمی که پیدا کرده بودند، پای مصاحبه حاضر میشدند و از نگارش این کتاب استقبال میکردند.
وی با بیان اینکه مادر همواره تأکید داشتند که کتاب واقعی باشد و در آن خاطرات حقیقی درج شود، اظهار کرد: مادرم خیلی علاقهمند بود که این کتاب به زیور طبع آراسته شود، اما متأسفانه ایشان را در بیستوسوم فروردینماه امسال از دست دادیم.
فرزند همافر شهید حسین شاهحسینی با بیان اینکه در همان یک هفته آخر که محتوای اولیه کتاب را برای مادر میخواندیم ایشان برای کتاب عنوان «جان بیقرار» را مطرح کردند، افزود: این عنوان پیشنهاد مادر عزیزمان بود.
شاهحسینی با بیان اینکه مادر در این رابطه میگفتند که پدرم در یک سال آخر عمرشان خیلی علاقه داشتند همه کارهایشان به نتیجه برسد، ادامه داد: انگار تعهداتی داشتند که باید آنها را به نتیجه میرساندند، تمام میشد و بعد به شهادت میرسیدند.
وی خاطرنشان کرد: درواقع به تعبیر مادرم این جان یک بیقراری داشت که آن یک سال آخر در پی این بودند که همه کارهایشان را به انجام برسانند و خیالشان راحت شود و سپس به شهادت برسند.
شاهحسینی با بیان اینکه مادر مطرح میکرد که پدرم در یک سال آخر حیاتشان خود را فراموش کرده بودند و در خدمت نظام و انقلاب اسلامی بودند، گفت: در آن زمان برای خود دیگر وقتی نمیگذاشتند؛ بهعنوان مثال پدر زمانی که انقلاب اسلامی پیروز میشود، مجدد به محل خدمت خود در نیروی هوایی بازمیگردد و مشغول به کار میشود و همزمان در دادگاه انقلاب همدان که مسئولیت آن با شهید مدنی بوده است، فعالیت میکند.
فرزند همافر شهید حسین شاهحسینی ادامه داد: پس از آنکه سپاه همدان راه میافتد که نخستین فرمانده آن نیز مرحوم خانم دباغ بودند، ایشان از پدرم میخواهند که در سپاه هم مشغول شوند.
شاهحسینی تصریح کرد: مادرم بیان میکردند که پدرم روزی آمد و گفت که سپاه همدان درحال راهاندازی است و از من خواستهاند که کمکشان کنم؛ با این روند هفتهای یک شب ممکن است که به خانه نیایم، اما این هفتهای یک شب به خانه نیامدنها به جایی رسید که تنها هفتهای یک شب به خانه میآمد!
وی با بیان اینکه در آن روزها پدر صبحها نیروی هوایی و بعدازظهرها در سپاه مشغول به خدمت بود، عنوان کرد: در آن شرایط ناامن و بحرانی که پس از انقلاب بود و گروهکها و اشرار فعالیت داشتند و در روستاها مشکلاتی را ایجاد میکردند، افرادی مانند پدر من و دوستانشان در سپاه و تشکیلاتی که وجود داشت، به کانونهای ناامن میرفتند و شرایط ناایمن را برطرف میکردند.
شهادت کمترین مزدی بود که پدرم باید میگرفت
شاهحسینی در ادامه افزود: پدر در یکی الی دو سال آخر حیاتشان بهصورت تماموقت در خدمت نظام و انقلاب اسلامی و کشور بود و شهادت کمترین مزدی بود که ایشان باید میگرفت و اگر شهید نمیشد، بایستی تعجب میکردیم.
وی با اشاره به وصیتنامه این شهید، عنوان کرد: کودتای نوژه دو ماه پس از شهادت پدر در تیرماه 1359 کشف شد، طبق اسنادی مشخص میشود که پدر از بهمنماه 1358 یعنی 6 ماه پیش احساس خطر از این کودتا را به مراجع ذیصلاح گزارش کرده و مکاتبات آن موجود است.
شاهحسینی با بیان اینکه در کتاب «جان بیقرار» از اسنادی نیز رونمایی شده است، گفت: در این کتاب تلاش شد تا حق مطلب ادا شود و امیدواریم شهید از ما راضی باشد.
فرزند همافر شهید حسین شاهحسینی در بخش پایانی این گفتوگو با بیان اینکه امیدواریم این کتاب آنچه باشد که به خود ما بهعنوان فرزندان شهید در درجه اول کمک کند و برای نسل فعلی و نسلهای آینده نیز بهعنوان یک سند مکتوب از ایثارگریهای آن دوران و امنیت و آرامشی که این روزها داریم معرفی شود، خاطرنشان کرد: مسئولین فعلی نیز بایستی این سایه سنگین حرکت خون شهدا را احساس کنند و تمام وقت در خدمت مردم باشند، انشاالله که مشکلات مردم نیز مرتفع شود و کشور به جایگاهی که شایسته آن است، برسد.
گفتنی است؛ کتاب «جان بیقرار» روایت مستندی از سرگذشت همافر شهید حسین شاهحسینی، فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان دوشنبه 18 بهمنماه رونمایی خواهد شد.
شناسه خبر 52125