در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: «این کتاب ماجرای تولد امام زمان (عج) تا زمان به امامت رسیدن ایشان بعد از شهادت امام حسن عسگری (ع) را روایت کرده است.

محبوبه زارع در این رمان از زاویه دید جدیدی استفاده کرده و روایت‌های متفاوت را از زبان شخصیت‌های مهمی که از نزدیک شاهد این وقایع و حوادث بودند نقل کرده. او با در کنار هم قرار دادن این روایت‌ها به این واقعه مهم تاریخی پرداخته است.»

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «لبخندی تلخ روی گونه‌ام نشست. صورتم سنگین شد. می‌دانستم که ریشه آن، چیزی جز بغض نیست. بغضی دویست ساله! بغضی که مونس خواهرم در قبر شده بود. آهسته در گوشش نجوا کردم: «نترس! من زنان خانه را معاینه می‌کنم!» عبدالله ترسیده بود. ترسیده بود ارادت مادرش به اهل بیت در دل من سر بازکند. آن‌وقت، او می‌ماند و خشم معتمد. او می‌ماند و تیغ جلاد.»