فرهنگ کتابخوانی در نظام تعلیم و تربیت جایگاه روشنی ندارد
فرهنگ مطالعه و کتابخوانی همواره بهعنوان یکی از پایههای اساسی توسعه فکری و اجتماعی جوامع مطرح بوده است؛ در شرایطی که نظام تعلیم و تربیت هر کشور نقش محوری در شکلدهی به نگرشها و رفتارهای نسلهای آینده دارد، بررسی جایگاه کتاب و مطالعه در مدارس و خانوادهها اهمیت دوچندانی پیدا میکند. با وجود تأکید مستمر کارشناسان و صاحبنظران بر ضرورت ترویج فرهنگ مطالعه، آمارهای سرانه مطالعه در کشور همچنان نگرانکننده است و نشان میدهد که موانع فرهنگی، اقتصادی و آموزشی، مسیر ارتقای این فرهنگ را دشوار کردهاند.
در این زمینه گفتوگو با ناصر شیریزاده، پژوهشگر، مؤلف و منتقد کتاب، تصویری روشن و تحلیلی از وضعیت فعلی فرهنگ کتابخوانی در نظام تعلیم و تربیت ارائه میدهد. شیریزاده با نگاهی جامع، از نقش مدارس، معلمان و کتابخانهها گرفته تا تأثیر خانواده و فناوریهای نوین، ابعاد مختلف مسئله مطالعه را واکاوی کرده و راهکارهایی برای تقویت آن در جامعه پیشنهاد میکند. این گفتوگو فرصتی است برای درک بهتر چالشها و فرصتهای پیش روی فرهنگ مطالعه و بررسی راههای عملی جهت ارتقای سرانه کتابخوانی در نسلهای جوان.
این مؤلف و منتقد کتاب در ابتدای سخنان خود درباره جایگاه فرهنگ کتابخوانی در نظام تعلیم و تربیت کشور گفت: طبیعتاً هر جامعهای اهداف و چشماندازهایی برای خود ترسیم کرده و متخصصان حوزههای مختلف اتفاق نظر دارند که دستیابی به آرمانها، وابستگی عمیقی به نظام تعلیم و تربیت دارد؛ از همین رو هر اندازه در پرورش فکری نسلهای جوانتر تلاش کنیم، میتوان به تعالی جامعه امیدوار بود. در یک نگاه کلی، با وجود تأکید و تصریح صاحبنظران، فرهنگ کتابخوانی به دلایلی (که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد) در نظام تعلیم و تربیت جایگاه روشنی ندارد.
ناصر شیریزاده در توضیح درباره سرانه مطالعه افزود: در بحث پیرامون سرانه مطالعه دو نگاه پیش روی ما است؛ نخست مطالعه و خواندن کتاب، روزنامه و مجله بهصورت فیزیکی و دوم، مطالعه شامل هرگونه تماس چشم با «پیام».
این مؤلف جوان ادامه داد: اگر هدف ما از سرانه مطالعه ناظر به نگاه نخست باشد، طبیعتاً با استناد به فناوری نتیجه خواهیم گرفت که امروزه گسترش شبکههای مجازی سد راهی برای مطالعه است؛ اما اگر نگاه دوم را نیز درنظر بگیریم، آنگاه هرگونه فعالیت در فضای مجازی نیز نوعی مطالعه خواهد بود. من تعمداً از واژه «پیام» استفاده میکنم؛ بنابراین هرگونه تماس با محتوایی که در بطن خود تجربه، آگاهی، دیدگاه و غیره را به مخاطب منتقل میکند، میتواند مصداق مطالعه باشد.
شیریزاده این را هم گفت که به زعم بنده، آماری که هرساله برای سرانه مطالعه گزارش میشود، همچنان به تلقیهای سنتی ما از مطالعه مربوط است.
وی در مورد تأثیر مطالعه بر موفقیت تحصیلی دانشآموزان توضیح داد: مطالعه (فارغ از نوع آن) ذهن و تفکر انسان را چندبُعدی میکند؛ به بیانی دیگر، خواننده در طول داستان با شخصیتهای آن همراه شده و شاهد فرازوفرودهای متن است. در این فرآیند، ذهن به شکل پیوسته درحال دریافت، طبقهبندی و تفسیر اطلاعات بوده؛ این چرخه ذهن را برای رویارویی با موقعیتهای گوناگون و متناقض پرورش میدهد؛ بنابراین دانشآموزان در فهم، درک و پردازش مطالب درسی نیز آمادگی لازم را خواهند داشت و عملکرد تحصیلی آنان بهبود خواهد یافت.
این پژوهشگر و کارشناس کتاب درباره مطالعه آزاد و نقش مدارس اظهار کرد: در سالهای اخیر با توجه به تغییر محتوای کتب درسی، تلاش شده است فضایی برای خلاقیتهای فردی و مطالعه آزاد در برنامه درسی گنجانده شود. بااینحال در بحث پیرامون مدارس و واکاوی نقش آنها در ایجاد بستری برای مطالعه، باید عوامل متعدد را درنظر داشت؛ با توجه به امکانات موجود در برخی شهرها و مدارس، نمیتوان بهطور قطع اظهار نظر کرد، چراکه این مهم نیازمند مطالعه گسترده از سوی نهادهای مربوطه است.
شیریزاده متذکر شد: توجه به کتابخانههای مدارس و اهتمام مدیران و مسئولان آموزشوپرورش به آنها میتواند روزنهای برای افزایش مطالعه در میان دانشآموزان قلمداد شود؛ بودجههای فرهنگی اختصاص یافته نقش مهمی در این زمینه دارند. تجهیز کتابخانه مدارس با کتابهای متنوع، برگزاری مسابقات کتابخوانی و ارائه مشوقهای دیگر میتواند سهم بسزایی در سوق دادن دانشآموزان به سمت مطالعه داشته باشد.
وی در مورد نقش معلمان تصریح کرد: معلمان بهدلیل ارتباط پیوستهای که با دانشآموز دارند، در بسترسازی مناسب و معرفی کتابهای متناسب با نیازهای روانی و ذهنی آنان میتوانند سهیم باشند؛ این امر مشروط بر آن است که وزارت آموزشوپرورش در سیاستگذاریهای خود معلمان اهل مطالعه تربیت کند. چنانچه معلمان وظیفه خود را صرفاً در انتقال مطالب کتب درسی محدود ندانند، به مشاوران ارزشمندی بدل خواهند شد که میتوانند از فضای خشک آموزش بکاهند.
مدیرمسئول نشر نیش افزود: همانطور که پیشتر اشاره شد، این مهم نیازمند بازنگری جدی در سیاستهای آموزشوپرورش است. کشورهای توسعهیافته مدام درحال بازنگری نظام تعلیم و تربیت خود هستند؛ حال آنکه در کشورهای کمترتوسعهیافته نظام آموزشی حاکم، کافی انگاشته میشود.
شیریزاده درباره نقش خانواده در ترویج مطالعه اعلام کرد: گذشته از سطح سواد، میزان آگاهی و عوامل فرهنگی دخیل در خانواده و مسائل اقتصادی را نیز باید در رأس عوامل، طبقهبندی کرد؛ با وجود امیدواریها و وعدههایی که گاه به گوش میرسد، در سالهای اخیر «کتاب» از سبد فرهنگی خانوار درحال کنار گذاشته شدن است. البته به این نکته باید اشاره کرد که قیمت کتاب در قیاس با دیگر محصولات (بازیها، خوراکیها و غیره) همچنان ارزان است؛ بااینحال درنهایت خانوادهها و نوجوانان تصمیمگیرنده هستند. تغییر نگاه به کتاب امری قهری و شعاری نمیتواند باشد؛ بنابراین ایجاد باور به سودمندی کتاب در نهاد خانواده، نیازمند تدوین سیاستهای کارآمد است.
وی سپس درباره رسانهها و فضای مجازی نیز یادآوری کرد: مطالعه پدیدهای محدود نیست؛ با این نگاه حتی تماشای فیلم و دنبال کردن محتواهای آموزشی و غیره در فضای مجازی را میتوان از مصادیق مطالعه دانست؛ از آنجا که نگاه غالب در جامعه ما صفر و صد است، عادت کردهایم مفهوم مطالعه را به همان شکل سنتی ارزیابی و ارزشگذاری کنیم.
این پژوهشگر حوزه کتاب در پایان سخنانش درباره فناوری و آینده کتاب خاطرنشان کرد: همراه شدن با مسیر فناوری نهتنها آسیبزا نیست، اتفاقاً میتواند بهعنوان ابزاری سودمند به ساخت و ساحت فرهنگی جامعه یاری رساند. در دنیای امروز کتاب از شکل فیزیکی به الکترونیکی و صوتی تبدیل شده؛ بنابراین پافشاری بر کتابخوانی سنتی و تصور انفعال و بنبست ناشی از پیشرفت فناوری، حاصل شناخت محدود ما است.
خانواده و مدرسه، دو ضلع همافزای ترویج کتابخوانی
در پایان باید گفت؛ جایگاه فرهنگ کتاب و مطالعه در نظام تعلیم و تربیت، یکی از بنیادیترین ارکان توسعه فکری و اجتماعی هر جامعه است. نظام آموزشی نهتنها مسئول انتقال دانش است، بلکه نقش محوری در پرورش تفکر نقاد، خلاقیت و عادت به مطالعه در نسلهای جوان دارد؛ متأسفانه در کشور ما با وجود تأکیدهای نظری و برنامهریزیهای رسمی، جایگاه عملی کتاب و فرهنگ مطالعه هنوز شفاف و مستحکم نیست و چالشهای متعددی پیش روی آن قرار دارد.
یکی از مسائل اساسی، نگاه سنتی به مطالعه بوده که اغلب محدود به کتابهای درسی و چاپی است؛ این دیدگاه باعث میشود که ظرفیتهای فراوان رسانههای دیجیتال و محتوای آموزشی برخط، برای توسعه عادت مطالعه نادیده گرفته شود. علاوهبر این، نقش خانوادهها و معلمان بهعنوان الگویی برای کودکان و نوجوانان بسیار حیاتی است؛ اگر خانوادهها و مدارس در کنار آموزش رسمی، فرصتهایی برای مطالعه آزاد و خلاقیتهای فردی ایجاد نکنند، دانشآموزان با وجود دسترسی به منابع متعدد، از تجربه مطالعه غنی محروم خواهند ماند.
کتابخانهها، معلمان اهل مطالعه، برنامههای تشویقی و بودجههای فرهنگی میتوانند نقش مهمی در پرورش فرهنگ کتابخوانی ایفا کنند؛ معلمان اگر صرفاً محدود به انتقال محتوای درسی نباشند و بتوانند راهنمایی و الهامبخشی واقعی برای دانشآموزان باشند، میتوانند فاصله میان آموزش رسمی و تجربه شخصی مطالعه را پُر کنند. درعینحال، سیاستگذاریهای کلان آموزشی باید انعطافپذیر باشند و بازنگری مداوم در محتوای درسی و شیوههای تدریس را مد نظر قرار دهند تا نظام تعلیم و تربیت بتواند بهطور فعال در رشد فرهنگ مطالعه نقشآفرینی کند.
از سوی دیگر، توجه به جنبههای اقتصادی و فرهنگی خانواده نیز غیر قابل چشمپوشی است؛ حمایت از خرید کتاب، ایجاد انگیزه برای مطالعه و تبیین سودمندی آن در زندگی روزمره، باید بهعنوان بخشی از سیاستهای ملی فرهنگسازی درنظر گرفته شود. بدون این هماهنگی میان مدرسه، معلم، خانواده و سیاستگذاران، تلاش برای ارتقای فرهنگ مطالعه بهصورت پراکنده و کماثر باقی خواهد ماند.
درنهایت، جایگاه فرهنگ کتاب و مطالعه در نظام تعلیم و تربیت نهتنها مسئلهای آموزشی، بلکه مسئلهای اجتماعی و فرهنگی است. پرورش ذهنهای فعال، خلاق و اهل مطالعه، نیازمند همگرایی و تعامل همه بخشهای جامعه است؛ از سیاستگذاریهای کلان گرفته تا نقش مستقیم معلمان و خانوادهها و انگیزه فردی دانشآموزان. تنها از این طریق است که میتوان انتظار داشت نظام تعلیم و تربیت نهتنها دانشآموزان را با محتوای درسی آشنا کند، بلکه نسلی آگاه، خلاق و متفکر پرورش دهد که فرهنگ مطالعه را به بخشی طبیعی از زندگی خود تبدیل کرده است.